مهم ترین عنصر در طراحی هویت برند، پس از جوهره و قبل از هویت بصری همان انتخاب اسم برند است. اکثر متخصصان برندسازی معتقدند که انتخاب نام مناسب، بزرگ ترین دارایی یک برند است. قانون سه (و یا چهار) بخشی بودن نام شرکت ها در ایران به همراه کج سلیقگی برخی از مدیران باعث شده تا با حجم زیادی از نام های بی محتوا و نازیبا طرف باشیم.

اهمیت انتخاب اسم برند

نام برند اغلب نقش اصلی را در میان عناصر هویت برند ایفا میکند و تداعیات ذهنی قدرتمندی را در زمینه هی فعالیت شرکت یا محصول به صورت مختصر و مفید ارائه می دهد. آنچه در پایان اکثر آگهی های تبلیغاتی به یاد می ماند، معمولا همان نام است. اهمیت نام برند به قدری زیاد است که در دنیا سال هاست که شرکت های نام گذاری تاسیس شده اند.

شرکت های نام گذاری معمولا تحقیقات مفصلی را درباره ی نام ها و تاثیر آن ها بر ذهنیت مخاطب انجام می دهند. حتی شرکت “لگزینتون برندینگ” که در کار خلق نام برای برندهاست، دریافته که نام هایی با حروف V، F، Z احساس سرعت را انتقال می دهند، در حالی که حرف X نماینده ی دقت است. پس علاوه بر خود کلمه، حروف نام هم بسیار مهم هستند.

نام مناسب، تلفظ، نگارش آسان و قابلیت نمایش گرافیکی مناسب برای تبدیل شدن به لوگو مناسب را دارد. نام مناسب، مظهر و نشانه ی چیزی است و یاداوری و تداعی ذهنی برند را آسان می سازد.  معنای نام برند باید مناسب با جوهره و یا شخصیت برند باشد.به موضوع ثبت دامنه ی سایت (domain) اینترنتی هم دقت کنید. به هرحال نام مناسب، متفاوت است و مختص به زمان خاص و مدهای رایج نیست. با توجه به میزان اهمیت این موضوع بر آن شدیم تا شما را با پارامترهای مهم انتخاب نام برند آشنا کنیم.

چه نامی برای برند انتخاب کنیم؟

برای راهنمایی، به گذشته نگاه نکنید و نام فرانسوی راننده ی ماشین مسابقه (شورلت) و یا دختر نماینده تان در پاریس (مرسدس بنز) را انتخاب نکنید.

آنچه در گذشته برای انتخاب نام برند مناسب بوده، الزاما در زمان حال و اینده موثر نیست. در گذشته که محصولات کمتری وجود داشت و حجم ارتباطات کمتر بوده، نام به اندازه ی حال اهمیت نداشت.

امروزه، یک نام تنبل که چیزی را عنوان نکند، برای نفوذ به ذهن مناسب نیست. نامی که بتواند فرایند جایگاه سازی را اغاز کند، همان نامی است که باید دنبالش باشید. نامی که به مشتری بگوید مهم ترین مزیت آن کالا چیست.

چیزی مثل شامپوی هد اند شولدرز(سر و شانه)، لوسیون پوست اینتنسیو کر (intensive care) (مراقبت ویژه)، نوشیدنی رژیمی اسلندر(slender) (باریک اندام) و خمیر دندان کلوز آپ (نمای نزدیک)

با این همه، نام نباید از اندازه ی یک اسم فراتر رود، یعنی نباید آن قدر به خود محصول نزدیک شود که ژنریک/عام شود و به جای اینکه به یک اسم تجاری برای برند خاصی تبدیل گردد، اسم عامی برای تمام انواع آن کالا به حساب آید.

این روزها دست یابی به اسم، به علت فراوانی برندها مشکل است. ۶ میلیون اسم تجاری ثبت شده در امریکا وجود دارد. در اروپا این تعداد به ۳ میلیون می رسد.

این مقاله را حتما بخوانید:  همه چیز در رابطه با مفهوم برند و برندسازی!!

روش های انتخاب اسم برند

اگر از ما به عنوان کسی که در پروژه های نام گذاری شرکت داشته، بپرسید بهترین روش نام گذاری برند  چیست، می گوییم روش خاصی برای نامگذاری برند  وجود ندارد. اما در هر حال برای نام گذاری روش های مختلفی پیشنهاد شده است. سعی شده  در این مقاله تلفیقی از روش هایی که کاربردی باشد، آورده شود.

 

نام های حرفی – عددی نام های مفهومی و معنادار نام های انتزاعی نامهای ابداعی سرواژهها
 

3M

7UP

 

 

همراه اول

پیک برتر

 

 

هلو

اپل

 

 

کداک

زیراکس

 

 

IBM

سمگا

 

توضیح دو نکته:

۱.نام های ساختگی نامهایی هستند که در هیچ زبانی معنا ندارند و بر اساس آهنگین بودن و نحوه ی نگارش مناسب طراحی شده اند. برای نمونه، نام کداک (Kodak) که تنها بر اساس احساس درونی بنیانگذار آن، جرج ایستمن شکل گرفت. ایستمن به حرف K، نخستین حرف نام مادرش، علاقه ای وافر داشت و تصمیم گرفت نامی کوتاه و بدون معنا با دو Kدر اول و آخر آن خلق کند که در هیچ زبانی مفهوم متفاوتی نداشته باشد.

۲. سرواژه ها از کنار هم آمدن حروف اول یک اسم طولانی تشکیل می شوند. مانند:

International Business Machines: IBM

برخی نیز برای انتخاب نام برند از همان روش های نام گذاری رایج برای محصولات استفاده می کنند. در هر حال، هنگامی که جستجو کنید، به تعداد زیادی روش های نام گذاری برخورد می کنید که بخش زیادی از این روش ها مشترک است. گاهی اوقات بر روی یک روش نام گذاری چند اسم مختلف گذاشته اند. برای مثال، ترکیب دو کلمه و ایجاد یک نام جدید را combination گفته اند.پس همانطور که پیش تر هم گفتیم، نگذارید اسامی روشها شما را سردر گم کند. این مفاهیم اصلی نام گذاری هستند که شما نیاز دارید به آن مسلط شوید، نه اسم روشها.

 

برخی از روش های انتخاب نام

 

روش نام گذاربی برند
آوردن کلمات با آواهای مشابه (Alliteration) Coca-Cola
آوردن کلمات ضد و نقیض کنار هم (Oxymoron) Krispy Kreme
ترکیب دو کلمه (Combination) Walkman
تکرار دو معنای مشابه (Tautology) Crown Royal
شبیه سازی یک اصطلاح (Mimetics) Google
اختصار سازی (Clipping) FedEx
مخفف سازی (Acronym) KFC
نام بنیانگذار (Founders name ) Ferrari
دلخواه (Arbitrary) Apple

 

این مقاله را حتما بخوانید:  با جوهره برند آشنا شوید

گام های انتخاب نام تجاری برند

گام نخست: تعیین اهداف و استراتژی

پیش از شروع نام گذاری باید بدانیم که به چه چیزی می خواهیم دست پیدا کنیم. اگر هدفمان این است که به نامی متناسب با هویت برند دست پیدا کنیم، باید جوهره ی برند و یا شخصیت برند پیش از نام گذاری تعیین شده باشند. با تعیین شخصیت برند، گویی قصد دارید برای یک انسان با شخصیت و ویژگیهای مشخص فیزیکی و اخلاقی نامی را انتخاب کنید. در برخی از کتاب ها آمده که در مرحله ی پیش از نام گذاری، فلسفه ی برند یا برند مانترا را مشخص می کنند. در واقع تمام اینها یک چیزند. فلسفه ی برند عبارتی است که مهم ترین جنبه های یک برند و یا ویژگیهای باطنی و ذاتی برند را نشان میدهد. در هر صورت باید نام انتخاب شده با ذهنیتی که برند می خواهد در اذهان ایجاد کند، به نحوی متناسب باشد. در جلسه های اتاق فکر نام گذاری، برای هر یک از ویژگی های برند در جدول نامها ستونی را انتخاب می کنید.

گام دوم: ایجاد فهرست نامها

در این مرحله می توانید از منابع مختلف برای انتخاب نام برند کمک بگیرید. از طوفان فکری و مشاوران، تحلیل نامهای رقبا، استفاده از فرهنگ نام و … به منظور ایجاد نام به اندازه ممکن استفاده می شود.

گام سوم: غربال کردن نام ها

پس از ایجاد فهرست مفصلی از نام ها نیاز به غربالگری دارید تا نامهای بهتر را جدا کنید.نام هایی که با اهداف و استراتژی برند و نیز با هویت و یا شخصیت برند در تضاد بیشتری هستند یا زیبایی و تاثیر عاطفی لازم را ندارند، حذف می شوند. همچنین امکان دارد نامهایی تولید شده باشند که توسط رقبا پیش از این ثبت شده اند و تا کنون استفاده نشده اند، بنابر این استعلام نام در این مرحله بسیار مهم است تا اگر نام های انتخابی پیش از این ثبت شده اند، درباره ی آن ها تحقیق و یا فعالیت بیشتری انجام ندهیم. به علاوه، اگر قصد داریم برند را در کشورهای دیگر هم ثبت و استفاده کنیم باید دربارهی وجود و ثبت آن در دیگر کشورها نیز تحقیق کنیم.

گام چهارم: پژوهش بر روی چند اسم نهایی

سپس باید تحقیقات لازم درباره ی نامهای باقی مانده انجام شود تا ببینید کدام نامها بر روی مشتریان احتمالی اثر بهتری دارند. نام خوب میزان به خاطر سپاری و معناسازی بیشتری دارد. برای مثال، یکی از راههای انتخاب نام برای برند محصول این است که محصول خود را در شرایط بسته بندی یکسان و تنها با تفاوت نام به گروههای مصرف کننده ارائه دهیم تا ببینیم کدام نام را انتخاب می کنند. در شرایطی که تمام ویژگی های دو محصول از قبیل رنگ و نوع بسته بندی یکسان است، میزان اثربخشی نام برند، خود را بیشتر نشان خواهد داد.

گام پنجم: انتخاب نهایی نام

تا این جا وظیفه ی ما این است که تعداد محدودی نام مناسب را با نتایج تحقیقات به کارفرما یا صاحب برند ارائه دهیم و احتمالا امتیاز دهی خود را بر مبنایی که در استراتژی تعیین کرده ایم، به ایشان توضیح دهیم. دیگر وظیفه ی ایشان است که انتخاب نهایی را انجام دهد و سپس در راستای ثبت برند و دیگر نکات حقوقی آن تلاش کند.

اسم برند با نام های بی معنی

یکی از مواردی که باعث می شود تفکر سازنده ی جایگاه را برای مردم مشکل کند، عدم درک زمان است. نخستین شرکتی که با محصولی جدید یا فکر و طرحی جدید وارد ذهن می شود، مشهور خواهد شد. کوکاکولا، نخستین نمونه از نوشابه های کولادار بود. کداک، نخستین در عکسبرداری ارزان بها و زیراکس، نخستین در کپی کاغذ ساده.

کلمه ی کک (coke) را در نظر بگیرید. به دلیل موفقیت کوکاکولا،اسم خودمانی کک هم تمامی آنچه را که معناشناسان، معنای ثانویه می خوانند، کسب کرده است. آیا هرگز یک نوشابه ی غیر الکلی را اسم عامیانه ی ماده ی مخدری مثل کوکایین می نامید؟ معنی دوم کلمه “کک” چنان قوی است که شرکت کوکاکولا هیچ هراسی از چنین ارتباط های منفی به خود راه نمی دهد.

اما انتخاب نام برندی ساختگی و بی معنا مثل کلینکس (Kleenex) برای یک محصول جدید دست کم انتخابی پر مخاطره است. تنها زمانی که نخستین فرد برای معرفی کالایی کاملا جدید هستید مطمعنا میلیون ها نفر طالب خواهید داشت و میتوانید از تجمل نامی بی مسما برای ورود به ذهن استفاده کنید که البته در چنین شرایطی هر اسمی موثر خواهد بود.

پس به کلمه های ساده و توصیفی بچسبید: اسپری اند واش spray and wash (اسپری کنید و بشویید) و از واژگان کیو اند ایکس (Q & X ) بپرهیزید. به عنوان راهنما باید گفت که در انگلیسی متداولترین حروف اغازین عبارتند از: A, P, C, S,  و T. حروفی که کمترین استفاده را دارند نیز Q, Y, Z, X و K هستند. در انگلیسی از هر هشت کلمه، یکی با S  و از هر هزار کلمه یکی با X  شروع میشود.

این مقاله را حتما بخوانید: زیر برندها را با روش پراکتر اند گمبل نام گذاری کنید !!

آزمایش دیوید و مایکل – هوبرت (Hubert) و المر (Elmer)

برخلاف این باور کلی که یک نام فقط «یک نام» است، شواهد رو به افزایشی وجود دارد که نام انسان نقش مهمی در بازی زندگی ایفا می کند. دو تن از استادان روان شناسی، دکتر هربرت هراری ((Herbert Harari و دکتر جان دابلیو مک دیوید (John W.McDavid)سعی کردند دریابند دلیل این که دانش آموزان مدرسه های ابتدایی، همکلاسی های ناجور را مسخره می کنند، چیست؟

به همین دلیل، این آزمایش را با انشاهایی که به نام های مختلف ظاهر و به ظاهر توسط دانش آموزان کلاس های چهارم و پنجم نوشته شده بود اغاز کردند. دو دسته از این نام ها، به خصوص نشان دهنده ی این قانون بود.

دو نام محبوب (دیوید و مایکل) و دو نام غیرمحبوب (هوبرت والمر) روی بعضی از این انشاها نوشته شده بود. هر انشا برای نمره دهی به گروه متفاوتی از آموزگاران دبستانی سپرده شد (آموزگارانی که در این آزمایش شرکت کردند، دلیلی نداشتند فکر کنند چیزی جز برگه های معمولی مدرسه را نمره میدهند)

آیا باور می کنید انشاهایی که اسم دیوید و مایکل را داشتند از همان انشا با نام المر و هوبرت، نمره ی بالاتری دریافت کردند؟ به گفته ی روان شناسان، «آموزگاران بنا به تجربه های گذشته ی خود می دانستند که هوبرت ها و المرها معمولا بازنده هستند»

رونالد ریگان، رابرت ردفورد، مریلین مونرو تجانس آوایی، یکی دیگر از شیوه های خوب نام گذاری است، زیرا اسم ها را ماندنی تر می کند و این مورد هم برای برندها و هم برای افراد صادق است. جالب است به این نکته توجه کنیم که چه فراوان هستند افراد مشهوری که نام هایی با تجانس آوایی داشته اند.

یک داستان واقعی: نام یک حسابدار در یکی از بانک های نیویورک یانگ.جی.بوزر (Young J.Boozer) بود. یک بار که مشتری می خواست با یانگ بوزر صحبت کند مسئول تلفنخانه به او گفت: «ما یانگ بوزرهای زیادی داریم، با کدامشان می خواهید صحبت کنید؟»)

انتخاب نام برند

خطر انتخاب نام منطقه ای با پیامی محدود

نام،نخستین مرحله ی برخورد بین پیام و ذهن است.درواقع مسئله ی خوبی یا بدی نام از نظر زیبایی شناسی نیست که تاثیر گذاری پیام را تعیین میکند بلکه مناسب بودن ان است که این تاثیر را می گذارد.

برای مثال، صنایع خطوط هوایی را در نظر بگیرید. چهار تا از بزرگترین شرکتهای حمل ونقل داخلی عبارت اند از: یونایتد ایرلاینز (United Airlines)، امریکن ایرلاینز (American Airlines)، ترنس ورلد ایرلاینز (Trans World Airlines) و…

بسیار خوب، آیا میدانید که بر اساس شعارهای تبلیغاتی خطوط هوایی، دومین شرکت مسافربری در جهان آزاد چه نام دارد؟ درست : خطوط هوایی ایسترن (Eastern Airline) (خطوط هوایی شرق) ایسترن هم مانند تمامی خطوط هوایی فراز و نشیب های خود را داشته است. البته متاسفانه بیشتر نشیب بوده تا فراز.

از میان چهار تا از بزرگترین خطوط هوایی داخلیایسترن همیشه از دید مسافران رتبه ی چهارم را داشته است، اما چرا؟ ایسترن یک نام منطقه ای است که به نسبت اسامی کشوری مانند امریکن و یونایتد، گروه دیگری را در ذهن مشتری تداعی می کند.

مسئله این نیست که ایسترن تلاش کافی نکرده است. چند سال پیش، ایسترن گروهی از بازاریابان تراز اول را به کار گرفت تا حرکت  را اغار کند.. ایسترن در زمره ی نخستین گروه هایی بود که «هواپیما را نقاشی کرد»، «کیفیت غذا را بالا برد» و «خدمه ی پرواز را شیک پوش کرده تا بتواند شهرتش را بهبود بخشد.

و وقتی نوبت به خرج کردن رسید، خطوط هوایی ایسترن ملاحظه کارانه عمل نکرد. ایسترن سالهای متمادی یکی از بزرگترین بودجه های تبلیغات را در این صنعت داشته و در سال های اخیر، بیش از ۲۰ میلیون دلار برای تبلیغات هزینه کرده است.

با وجود صرف این همه پول، نظرتان در مورد ایسترن چیست؟

در مدت ۲۰ سال، آن قدر برای اسم ایسترن هیاهو به راه انداختند که سرانجام این شرکت در مارس ۱۹۸۹ ورشکست گردید. هنگامی که فرانک بورمن (فضانورد سابق) مدیریت ایسترن  را بر عهده داشت، پذیرفته بود این اسم تا حدی محلی است و در بعضی موارد، جلب توجه سراسری را با مشکل همراه می کند. او اضافه کرده بود: «با این حال، این اسم قدمتی ۴۷ ساله دارد.» یک نام بد هرگز جا نمی افتد و اصلا هم مهم نیست که چند سال است آن را به کار می برید.

نمی توانید بال های انسان را به نامی منطقه ای آویزان کنید. وقتی به مشتریان فرصت انتخاب داده شود،  آنان خطوط هوایی ملی را به خطوط هوایی منطقه ایی ترجیح می دهند.

انتخاب نام برند

نمونه ای از شباهت اسم برند های رقیب

خطر انتخاب نام برند مشابه با نام رقیب

وقتی نام شرکتی چون گودریچ (GoodRich) بسیار به نام شرکت بزرگ تر گودیر (GoodYear) که در همان زمینه فعالیت می کند، شبیه است جه باید کرد؟

گودریچ با مشگل رو به رو می شود. تحقیقات نشان می دهد که آنها می توانند حتی چرخ را دوباره اختراع کنند و تمام اعتبار حاصل از آن نصیب گودیر شود.

هیچ تعجبی ندارد که بی. اف. گودریچ این مشکل را تشخیص داد و چند سال پیش در یکی از آگهی هایش به این مطلب اشاره کرد:

“مصیبت بنجامین فرانکلین گودریچ (Benjamin Franklin Goodrich) اسمش است.یکی از ظالمانه ترین تصادف ها این است که انتخاب نام برند بزرگترین رقیب ما بسیار شبیه به اسم بنیان گذار شرکت ماست. گودیر-گودریچ، بدجوری گیج کننده است.”

در سط اخر اگهی چنین امده است:” اگر گودریچ می خواهید، باید تنها گودریچ را به خاطر داشته باشید.”

به عبارت دیگر، مشکل به گودریچ مربوط نمیشود، بلکه به شما مربوط می شود.

گودریچ نخستین شرکت داخلی در امریکا بود که تایرهای رادیال را که در داخل آن مفتول سیمی به کار برده می شود و از لاستیک های معمولی پهن تر است، روانه ی بازار کرد. با این همه ، چند سال بعد، وقتی از خریداران تایر پرسیده شد کدام شرکت تایرهای رادیال تولید می کند، ۵۶ درصد پاسخ دادند: گودیر؛ که در واقع چنین تایری را برای بازار داخلی تولید نم یکند، و تنها ۴۷ درصد از گودریچ نام بردند که تولید کننده ی داخلی آن است.

همانطور که در آکرون معروف است:”گودریچ آن را اختراع کرد، فایرستون آن را متحول ساخت و گودیر آن را فروخت.”

در سال ۱۹۶۸ فروش گودیر ۹/۲ میلیارد دلار بود، در حالی که فروش بی. اف. گودریچ ۳/۱ میلیارد دلار بود که نسبت آن ۲/۲ به ۱ است. در حالی که فروش گودریچ ۵/۲ میلیارد دلار بود که نسبت آن ۹/۲ به ۱ است. بدین ترتیب، پولدارترها پولدارتر می شوند؛ که به اندازه ی کافی منصفانه است.

اما عجیب اینجاست که تبلیغات شرکت بازنده همچنان معروفیت بیشتری پیدا می کند:” ما شرکت دیگری هستیم”، توجه زیادی را در روزنامه ها جلب کرد، اما توحه خریداران لاستیک را چندان جلب نکرد. انتخاب نام برند به شیوه نامناسب،  گودریچ  را محکوم می کند که سهمی جز پسمانده های رقیب بزرگ ترش نداشته باشد. 

بر گرفته از کتاب جایگاه سازی نوشته ال ریس و کتاب برندسازی در هفت گام نوشته فرزاد مقدم

 

همان طور که می دانید، اجزای برند از آن موضوع هایی است که درباره آن به نظرات متفاوتی در مقالات و کتاب ها بر می خوریم و نویسندگان مختلف جهت گیری های مختلفی در این باره دارند. به نظر ما یکی از بهترین مدل های ابتدایی اجزا برند، متعلق به دیوید آرنولد است.

او درباره ی هویت برند عقیده دارد که هر برندی یک هویت مرکزی و یک کاراکتر خاص دارد که اگر به درستی تعیین و برای مشتری توضیح داده شود، حاصل آن موفقیت خواهد بود. از نگاه آرنولد، برند به مانند یک اتم است که در مرکز آن هسته یا جوهره برند (‌‌Brand Essence) قرار دارد.

این مقاله را حتما بخوانید:  همه چیز در رابطه با مفهوم برند و برندسازی!!

 

جوهره برند

دایره اجزای اساسی برند

جوهره برند

آن چیزی که باعث تمایز برند می شود، آنچه باعث با ارزش شدن برند برای مشتری می شود جوهره برند است. این هسته ی مرکزی نباید در طول زمان و از بازاری به بازار دیگر تغییر کند.

از آن جا که ادبیات برند در جهان نوپاست و عمری چندان طولانی ندارد، بسیاری از مفاهیم را با اصطالحات مختلفی می شنوید. برای نمونه، جوهره ی برند، در برخی از کتاب ها، بنام برند مانترا ذکر شده است. در بعضی از مقالات هم به عنوان دی ان ای برند (DNA Brand) از آن یاد شده است. این موضوع را درباره ی مفاهیم دیگر برندسازی نیز خواهید دید، پس به جای تکیه بر کلمات بهتر است به معانی آنها توجه کنید.

در یک تعریف دیگر، جوهره ی برند یا برند مانترا  عبارتی است که بتواند به کوتاه ترین و ساده ترین شکل ممکن قلب و روح برند را معرفی کند و بدین ترتیب جایگاه آن را مشخص نماید. کوین لین کلر، در کتاب خود آن را برند مانترا مینامد که به فارسی فلسفه ی برند ترجمه شده است  و آن را جوهره ی اصلی برند می داند. از دید کلر، فلسفه ی برند عبارتی است ۱ تا ۵ کلمه ای از مهم ترین جنبه های برند که تداعیات اصلی آن را به مشتری معرفی می کند. چنان که می بینید، تعریف ها همه یک حرف را تکرار می کنند.

فواید برند

همانطور که در اطراف هسته اتم الکترون وجود دارد، فواید برند نیز در اطراف جوهره برند قرار می گیرند.این فواید در واقع همان مزایایی است که برند به مشتریانش وعده می دهد و در بعضی منبع به آن وعده برند گفته می شود. یعنی این محصول را بخر و از این مزایا بهره ببر. این مزایا می تواند ادراکی و یا فیزیکی باشد. به طور مثال اگر برند اورآل کرم جوانی پوست عرضه می کند فقط ترکیبی از آب و روغن را ارایه نمیدهد، بلکه جوانی می فروشد. و یا عطر چنل می گوید محصول من را بخر و وسوسه انگیز و معتبر شو.

ویژگی های برند

این بخش برند بسیار مهم است. این قسمت در واقع همان صورت و شکلی است که وعده برند در قالب آن به مشتری عرضه می شود. ویژگی های برند همان بخشی است که برند را مشتریان با آن می شناسند و به یاد می آورند. همان هویت بصری برند که شامل طراحی لوگو و نماد، لوگوتایپ، رنگ سازمانی، بوی برند، موسیقی برند، کاراکتر برند، بافت برند و … میشود. هرچه ویژگی های برند و فواید برند بر مبنای جوهره برند حرکت کنند جایگاه سازی برند در ذهن مخاطبان موثرتر انجام می پذیرد.

این سه بخش دقیقا همان اجزای ضروری تشکیل دهنده یک برند است.هر چه به هسته نزدیک تر می شویم مفاهیم معنایی تر و عاطفی تر می شود.برای اینکه موضوع اجزای برند به درستی درک شود و کاربرد عملی آن را مشاهده نمایید این سه لایه را با یک مثال کاربردی توضیح می دهیم.

 

این مقاله را حتما بخوانید:  لوگو برند باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

 

لوگو مارلبورو

شکل گیری هویت برند مارلبورو

چهره زنانه مارلبورو

فیلیپ موریس، مالک یک کارخانه ی سیگارسازی در لندن، در سال ۱۹۰۲ شعبه ی نیویورک کارخانه اش را به منظور فروش انواع سیگار تاسیس کرد. در سال ۱۹۲۴ آنها مارلبورو را با شعار “ملایم همچون ماه می” به عنوان سیگاری زنانه معرفی کردند. این شرکت تا جنگ جهانی دوم به همین منوال به فروش خود ادامه داد، ولی پس از آن در پی ورشکستگی به طور موقت از بازار برچیده شد.

اما در دهه ی ۱۹۵۰ هنگامی که مجله ی ریدرز دایجست سری مقالاتی را درباره ی سیگار و رابطه ی آن با سرطان ریه منتشر کرد فیلیپ موریس و سایر شرکت‌های دخانیات با توجه به این گزارش فرصت را مناسب دیدند و به ساخت سیگارهای فیلتر دار و ارائه ی برندهای جدید به بازار پرداختند. بدین ترتیب مارلبوروی فیلتردار در سال ۱۹۵۵ به بازار معرفی شد.

چهره مردانه مارلبورو

در اوایل دهه ی ۶۰ فیلیپ موریس برای بازسازی جایگاه مارلبورو در بازار اقدام به استخدام شرکت تبلیغاتی لئو برنت در شیکاگو نمود. لئو برنت و همکارانش، در یک کمپین به یادماندنی (که جزء ۱۰۰ کمپین برتر قرن اخیر است)، تصویر عمومی شیک و زنانه ی مارلبورو را به کابوهایی تنومند با عنوان مردان مارلبورو تبدیل کردند. استفاده از فیلم مشهور »هفت مرد خشن« به منظور تبلیغات مارلبورو با بازی جمعی از برترین بازیگران مرد هالیوود همچون چارلز برانسون، یول براینر، استیو مک کوئین، جیمز کابورن و….، برای این ذهنیت سازی بسیار مؤثر بود.

فیلیپ موریس به سرعت سهم بزرگی از بازار را در دست گرفت. حاصل این جایگاه سازی مجدد و فعالیتهای تبلیغاتی اش، افزایش ۵۰۰۰ درصدی فروش در عرض ۸ ماه بود که هنوز باور کردنی نیست. شهرت مارلبورو با خصوصیاتی همچون خوش طعم بودن و مخصوص مردان قوی بودن، آن را به سرعت به عنوان سیگار شماره ۱ بازار تبدیل کرد.

پوستر مارلبورو

برخی پوسترهای تبلیغاتی برند مارلبورو

اجزای برند مارلبورو

جوهره برند مارلبورو چیزی نبود جز قدرت و استقلال که با ایده ی درخشان کابوی آزاد و قدرتمند به عنوان ویژگی بیرونی برند به نمایش درآمد.

وعده برند مارلبورو در بعد فیزیکی طعم قوی آن و در بعد احساسی، حس آزادی و شخصیت قدرتمند بود که برند وعده داده بود.

ویژگی های برند مارلبورو ترکیبی از هویت های بصری برند مانند کابوی آزاد و قدرتمند، پاکت قرمز و سفید معروف آن، فیلتر قهوه ای بلند، گرافیک ویژه برای نوشتن به نمایش می گذاشت. . این گونه است که برندسازی از محصولی که در ذهن انسانها مفاهیم منفی دارد،احساسی مثبت می آفریند تا جایی که با نصب لوگوتایپ آن روی کالا یا لباسهایش حس مردانگی و قدرت می کنند. شاید دانش برندسازی، همان هنر کیمیاگری و دانش تبدیل مس به طلا است که بشر سالیان دراز به دنبال آموختن آن بود.

 

بر گرفته از کتاب برندسازی در هفت گام نوشته فرزاد مقدم…

بسیاری از رفتارهای ما که از دید خودمان منطقی است در واقعیت رفتاری احساسی است و ما با دلایل منطقی، آن انتخاب های احساسی را توجیه می کنیم. ما حاضریم برای یک لباس، چند برابر قیمت واقعیش را پرداخت کنیم تنها و تنها به خاطر اینکه روی آن نماد چوگان باز “رالف لورن” حک شده است.

در صورتی که لباسی با همان کیفیت ولی با یک برند ناشناخته را نمی خریم. این معجزه و نتیجه برندسازی است که در این مقاله مفصل به آن می پردازیم.

برند چیست؟

برند، یک واژه ای در زبان اسکاندیناوی است به معنای داغ کردن و سوزاندن.به این خاطر که دامداران برای متمایز ساختن دام های خود از دام های دیگران علامت مشخصی روی بدن آن ها حک می کردند. با مهاجرت اروپاییان به شمال قاره آمریکا، اصطلاحات این چنین با آن ها به کشور آمریکا وارد گردید.

نه اینکه این مفهوم تا قبل از این نبوده است چرا که در تمدن ایران و روم نیز علامت سازنده بر روی کالاها حک می گردید. پس مفهوم کاربردی آن موضوع جدیدی نیست، اما آنچه جدید است دانش برندسازی و تکنیک های خلق برند است که در کشورهای پیشرفته تدوین گردیده است.

تعریف برند توسط انجمن بازاریابی آمریکا

برند عبارت است از نام، واژه، نماد و یا علامت و یا ترکیبی از تمامی این عناصر که به منظور شناسایی کالاها و خدمات یک فروشنده با هدف ایجاد تمایز در عرصه رقابت استفاده می شود.

در واقع برند یک احساس باطنی و ادراک درونی شخص درباره یک محصول، خدمت و یا شرکت است. البته لازم به ذکر است که این احساس در مراحل مختلف مواجهه با برند متفاوت است. برای نمونه فرضا کسی که برندی مانند ولوو را تنها از طریق تبلیغات دیده و کسی که آن را واقعا تجربه کرده قطعا متفاوت است. اما یک محصول و یا خدمت باید خصوصیاتی داشته باشد تا بتواند برند شود. باید بتواند یک تجربه به یادماندنی و یک وعده جذاب داشته باشد تا بتواند احساسی درونی برای آن شکل گیرد.

 

این مقاله را حتما بخوانید:  با این ۷ قانون شگفت انگیز، نامی جذاب بسازید؟

 

برندسازی چیست؟

همانطور که پیش تر خواندید در تعریف نوین، برند یک احساس و ادراک درونی است که در ذهن مصرف کننده به وجود می آید. هر مفهومی که در ذهن آدمی قابل اعتماد و مطمئن به نظر برسد را می توان کلمه برند را بر روی آن گذاشت و مجموعه ای از عوامل و پارامترهایی که این اعتماد و اعتبار را در ذهن افراد پدید می آورد و ارتقاء می بخشد را می توان فرایند برندسازی نامید. فرآیندهایی همچون جایگاه سازی، طراحی هویت، برنامه های بازاریابی، ترویج فروش و …

اما چه پارامترهایی را باید رصد کنیم تا ببینیم که آیا در مسیر درست برندسازی پیش می رویم یا خیر؟ ما در اینجا به دو پارامتر مهم که از آن به عنوان دانش برند یاد می شود اشاره می کنیم.

 

آشنایی با مفهوم دانش برند

برندسازی چیست

۱- آگاهی از برند

به زبان ساده، آگاهی از برند یعنی اینکه مشتری باید نام تجاری شما را بشناسد و اگر لوگو آن را دید(حتی بخشی از طراحی لوگو و …) یا نام آن را شنید بداند متعلق به چه برندی است.به طور مثال شما با شنیدن نام فامیلا، به طور ناخودآگاه تشخیص می دهید که این برند روغن سرخ کردنی است. به هر میزان هویت بصری برند قدرتمندتر و هوشمندانه تر باشد آگاهی از برند را افزایش می دهد.

این مقاله را حتما بخوانید:  لوگو برند باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟

 

 

برندسازی چیست

۲- تداعی برند

تداعی برند گاها به عنوان تصویر ذهنی نام تجاری نیز نام برده می شود.یعنی در واقع شما با شنیدن نام تجاری و یا اقلام هویت بصری آن علاوه بر اینکه آن را می شناسید، در ذهن خود واژه و یا مفهومی را نیز در کنار نام تجاری قرا می دهید.

اگر می شد ذهن مصرف کنندگان را شکافت و به درون آن رسوخ کرد می دیدم که در کنار کلمه مرسدس بنز واژه پرستیژ و اعتبار قرار گرفته است و یا نام ولوو به واژه ایمنی پیوند خورده است. تداعی برند یعنی مالکیت واژه در ذهن: ولوو مالک واژه ایمنی، بی ام و مالک واژه رانندگی لذت بخش، کرست مالک واژه عدم پوسیدگی دندان.

 

برندسازی چیست

همه چیز در ذهن مشتری شکل میگیرد

هنگامی مصرف کننده احساس خوبی از مصرف محصول یا خدمات یک برند دارد که آنچه دریافت میکند با ادراکاتش همسو باشد. واقعیت این است که برای ساخت یک برند باید درون ذهن مشتری را بکاوید و بر مبنای اداراکات ساخته شده در مغز مشتری پیش بروید. سعی نکنید که قوانین ساخته شده در ذهن مصرف کننده را هرچند غلط  تغییر دهید.

از آن مفاهیم می توانید موقعیت خلق کنید. همه ما فکر می کنیم که پس اصلاح صورت استفاده از ادکلن که حاوی الکل است باعث از بین رفتن میکروب ها می شود. علم اثبات کرده که این موضوع اشتباه است. اما آیا نام تجاری مانند آرکو که افتر شیو تولید می کند باید این ادراک مشتری را نادیده بگیرد.

که اگر نادیده بگیرد فروشی نخواهد داشت. پس افتر شیو را به گونه ای تولید می کند که پوست صورت را بسوزاند تا با ادراک مصرف کننده همسو شود.

همچنین برند جانسون اند جانسون محصول ضد عفونی کننده زخمی وارد بازار کرد که زخم را نمی سوزاند.اما شکست خورد. چرا که این در ذهن مشتری است که ماده پاک کننده زخمی اثر بخش است که هنگام استفاده زخم را بسوزاند. این نام تجاری اشتباهش را به سرعت متوجه شد و با اضافه نمودن کمی الکل در محصول و بالا بردن حس سوزش فروش خوبی به همراه داشت.

 

فواید برندسازی چیست؟

برای ایجاد انگیزه برای صاحبان کسب و کار لازم است که برخی فواید برندسازی را توضیح دهیم:

محصول یا خدمات را گرانتر می فروشید

ارزش ادراک شده توسط مشتری را افزایش می دهید

ایجاد پیوند عاطفی بین برند و مشتریان که باعث به وجود آمدن گروه مشتریان وفادار می شود

با برندسازی صاحب سرمایه ای شده اید که قیمتی بر آن نمی توانید بگذارید.محصول شما پس از هر خرید دوباره خریده می شود و مشتریان وفادار، شما را به دیگران معرفی می کنند.

 

بر گرفته از کتاب ۷ گام تا برندسازی نوشته فرزاد مقدم انتشارات سیته

 

یکی از رایج ترین راهکارها برای سود آوری شرکت ها، گسترش و تنوع محصولات شرکت است و هیچ شکی هم در این مورد وجود ندارد. یکی از دلایل تداوم محبوبیت تنوع محصول این است که در کوتاه مدت منافع درخوری را عاید شرکت ها می کند.

اما همیشه این سوال وجود داشته که محصول جدید، بهتر است با نام شرکت همراه باشد و برای فروش محصول از اعتبار شرکت استفاده شود و یا اینکه نامی جدید بدون ذکر نام شرکت خلق گردد و در واقع برند روی پای خود بایستد. البته که بدون شک راه دوم قدرتمند تر و در بلند مدت سودآور تر است.

ما تنوع محصول از نوع اول را تله می نامیم. در این مقاله بیان می کنیم که ایجاد برند جدید با خصوصیات جدید قطعا سودآور تر است.

این مقاله را حتما بخوانید : تکنیک های انتخاب یک نام خوب برای برند

کالای جدید، نام جدید می خواهد

وقتی کالایی کاملاً جدید پدیدار می شود، قلاب کردن یک نام مشهور به آن تقریباً همیشه اشتباه است.

دلیل این امر روشن است. یک نام مشهور به این دلیل مشهور است که نماینده و یادآورنده ی مسئله ای است که در ذهن مشتری جایگاهی دارد. یک نام واقعاً مشهور، روی بالاترین پله ی نردبانی قرارگرفته است که چارچوبی مشخص دارد.

اگر قرار است کالای جدید موفق باشد به نردبانی جدید نیاز دارد نردبانی تازه، اسمی تازه، به همین سادگی.

اما فشارهای همگام شدن با نام مشهور بسیار زیاد است .<< نام مشهور، پذیرفته شده است ، مشتریان و خریداران احتمالی، ما و شرکت را می شناسند و اگر نام ما را روی کالای جدید ببینند، احتمال پذیرش آن کالا بسیار بیشتر می شود>>چنین منطقی کاملاً اشتباه است.

شکست سیستم های داده زیراکس

زیراکس تقریباً یک میلیارد دلار برای یک شرکت کامپیوتری سود آور هزینه کرد که اسم کاملاً مناسبی سیستم های داده های علمی (scientific Data Systems )داشت . بعد چه کرد؟ البته نام شرکت را از سیستم های داده های علمی به سیستم های داده های زیراکس (Xerox Data Systems)تغییر داد. چرا؟

آشکار است. به این دلیل که زیراکس نامی بهتر و شناخته شده تر بود. نه تنها شناخته شده تر ،بلکه زیراکس نوعی بازاریابی پرابهت و رمز آلود دارد. زیراکس مانند شرکتی در نقش سیندرلاست ;اشتباه نمی کند

شرکتی که زیراکس آن را خریداری کرد

 

تغییر نام شرکت خریداری شده به سیستم های اطلاعاتی زیراکس

قانون الاکلنگ

وقتی به ذهن خریدار نگاه می کنید، می توانید ببینید کجا اشتباه کرده اید;  و این همان قانون الاکلنگ است.

یک نام نمی تواند نماینده ی دو کالای کاملا متمایز باشد. وقتی یکی از کالاها بالا می رود دیگری پایین می آید.

زیراکس به معنای ماشین کپی است، نه کامپیوتر ( اگر از منشی تان بخواهید برایتان یک نسخه زیراکس بگیرد، اگر در عوض یک حلقه ی نوار مغناطیسی دریافت کنید از کوره در می روید).هنگامی که زیراکس فعالیت کامپیوتر اش را متوقف کرد ۴/۸۴ میلیون دلار دیگر نیز دور انداخت.

برای موفق بودن، زیراکس باید کاری می کرد که زیراکس معنای کامپیوتر داشته باشد. آیا چنین کاری برای شرکتی که جایگاه دستگاه کپی را دارد، امکان پذیر است؟ شرکتی که ۹۰ درصد حجمش را دستگاه های کپی تشکیل می دهند.

زیراکس چیزی بیشتر از نام است. زیراکس یک جایگاه است زیراکس هم مانند کلینکس، هرتز و کادیلاک نمایانگر جایگاهی از ارزشی طولانی مدت است.

وقتی کسی بخواهد جایگاهتان را بگیرد، به اندازه کافی بد است;  اما اگر جایگاه را خودتان از خودتان بگیرید، دیگر فاجعه است .

  • هاینز (Heinz)چیست؟ پیش از این به معنای خیار شور بود . جایگاه خیارشور متعلق به هاینز بود و بیشترین سهم را داشت .سپس این شرکت کاری کرد که هاینز معنای سس کچاپ را پیدا کرد و بسیار هم موفق شد . هاینز اکنون برند درجه یک در کچاپ است
  • اما چه به سر سمت دیگر الاکلنگ آمد؟ هاینز سرگروهی خیارشور را به ولاسیک (Vlasic) واگذار کرد.

این مقاله را حتما بخوانید: همه چیز در رابطه با طراحی لوگو و لوگوتایپ

شیوه تک جایگاهی پراکتر اند گمبل

این کار، شیوه کلاسیک ((چند برند)) است که پراکتر اند گمبل آن را ایجاد کرد شاید چند برند خواندن این شیوه، نام گذاری غلطی باشد و در واقع، شیوه تک جایگاهی، این مفهوم را بهتر برساند.

هر برندی به شکلی منحصر به فرد طراحی شده است تا جایگاهی مشخص در ذهن مشتری احتمالی اشغال کند.

با تغییر زمان و آمد و رفت محصولات جدید هیچ تلاشی برای تغییر این جایگاه صورت نمی گیرد، بلکه محصولی جدید معرفی می شود تا تکنولوژی ها و سلیقه های در حال تغییر را منعکس سازد.

به عبارت دیگر، پراکتر اند گمبل مشکلات فراوان جابه جایی یک جایگاه تثبت شده را تشخیص داد. وقتی جایگاه تثبت شده دارید، چرا باید آن را تغییر دهید؟در طولانی مدت، معرفی یک محصول جدید می تواند هم ارزان تر و هم کار آمدتر باشد; حتی اگر سرانجام به محصول قدیمی ای که این نام راتثبیت کرده، پایان بخشد.

محصولات پراکتر اند گمبل

برندهای مجزای محصولات پراکتر اند گمبل – نام و طراحی لوگو مجزا

آیور(lvory) صابون بود و هنوز هم هست . وقتی که مواد لباسشویی مقاوم در دسترس قرار گرفتند، احتمالاً برای معرفی شوینده ی آیوری فشارهای وجود داشت. اما معرفی چنین شوینده ای بدین معنا بود که جایگاه آیوری در ذهن مشتری تغییر پیدا کند. راه حل بهتر تاید (tide) بود.

حالا مفهوم جدید شوینده، نامی مناسب با آن پیدا کرده بود و تاید به موفقیتی بزرگ تبدیل شد و هنگامی که پراکتر اند گمبل مایع ظرفشویی را وارد بازار کرد، دیگر آن را مایع ظرفشویی تاید صدا کرد، بلکه اسمش را کسکید(Cascade) گذاشت .

هر یک از برند های پیشروی پراکتر اند گمبل، هویت جداگانه خود را دارد: جوی(Joy)،کرست(Crest)،هداندشولدرز(Head& Shoulders)،پمپرز (pampers) و …

هیچ نشانی هم از پلاس (Plus) و اولترا (Ultra) و یا سوپر (Super) در این میان دیده نمی شود. پس می بینیم که شیوه ی برندهای چندگانه، در واقع، شیوه ی تک جایگاهی است;  یکی بدون هیچ تغییری .

الان ۹۹ سال است که صابون آیوری محکم و پابرجاست.

این مقاله را حتما بخوانید: یکی از اشتباه پپسی در تثبیت هویت برند

تقسیم کردن و بردن

برای روشن کردن مزایای نام های جداگانه به جای استفاده از نام خود شرکت می توان شیوه به کار گرفته شده توسط پراکتر اند گمبل (Procter & Gamble) را با شیوه ی کالگیت-پالمولیو (Colgate- Palmolive) مقایسه کرد.

روش کالگیت

روی بسیاری از محصولات کالگیت-پالمولیو می توانید اسم شرکت را ببینید. برخی از آنها عبارت اند از خمیردندان کالگیت، خمیر ریش فوری کالگیت، ضد عفونی کننده ی کالگیت ۱۰۰، مسواک کالگیت و پودر دندان کالگیت. همچنین مایع شوینده ی پالمیو، اصلاح فوری پالمو، خمیر ریش پالمو و صابون پالمولیو. اما در مورد محصولات پراکتر اند گمبل، اصلاً اسم شرکت را در کنار نام محصول نمی بینید.

کالگیت-پالمولیو

محصولات کالگیت-پالمولیو که نام شرکت در کنار اسامی محصولات دیده می شود – نام و لوگو یکسان

روش پراکتر اند گمبل

پراکتر اند گمبل هر کالایی را با دقت تمام جایگاه سازی کرد، به گونه ای که جایگاهی منحصر به فرد در ذهن داشته باشد.

برای مثال تاید(Tide) لباس ها را <<سفید>> می کند، چیر(Cheer) لباس ها را <<سفیدتر از سفید>>می کند و بولد (Bold) آن ها را <<براق>> می سازد.

برندهای مجزای محصولات پراکتر اند گمبل 

محصولات پراکتر اند گمبل که هیچ کدام از نام شرکت در آن استفاده نشده است

پراکتراند گمبل با تعداد کالاهای کمتر (۵۱ کالای اساسی در برابر ۶۵ کالای کالگیت- پامولیو ) میزان تجارتش دو برابر و میزان سود دهی اش سه برابر بیشتر از کالگیت است.

گرچه این روزها در خیابان مدیسون مد شده که تبلیغات پراکتر اند گمبل را ناچیز بشمارند اما جالب است به این نکته اشاره کنیم که پراکتر اند گمبل درآمد سالیانه اش از تمامی ۶ هزار آژانس تبلیغاتی آمریکا بیشتر است.

 

اغلب برندها تنها بر روی محصول تمرکز می کنند. تأکید آنها بر طراحی و تولید محصولی است که برتری اش در رقابت با دیگران ثابت شود. طراحی بسته بندی، به عنوان بخشی از فرآیند برندسازی، در بسیاری مواقع مورد بی توجهی قرار می گیرد.اما بسته بندی واقعی – شکل و شمایل و ترکیباتش – می تواند همانند داشتن یک طراحی لوگو حرفه ای عنصر تصویری مهمی باشد.

سس هاینز

سس کچاپ هاینز نمونه‌ای است موفق که نشان می‌دهد چگونه طراحی بسته بندی محصول می‌تواند به ساخت برندی برتر کمک کند. بطری شیشـه‌ای منحصربه‌فرد این سس با شکل هشت وجهی‌اش، بلافاصله توسط بیشتر مشتریان شناخته می‌شود. این بطری تقریباً به معروفیت بطری کمرباریک کوکاست. رستوران های سطح بالا اغلب بطری هاینز را روی میزهای خود قرار می دهند.

هاینز از معدود برندهایی است که شایسته ی چنین رفتاری است. تا سال ها هاینز با شعار «آهسته‌ترین سس گوجه فرنگی غرب» بازاریابی می‌شد که یکی از مؤثرترین ایده‌های کلامی است که تا به حال ابداع شده است.

طبق گزارش کارخانه، سس هاینز با سرعت ۴۵ متر در ساعت از بطری خارج می شود. اگر این غلظت بیشتر شود، سس برگشت می‌خورد و به سیستم فروش وارد نخواهد شد.

سس هلمانز

“هلمانز ”  برترین برند سس مایونز است، اما بسته بندی‌اش را در بهترین حالت می‌توان کاری در حد متوسط دانست. هلمانز دقیقاً شبیه به سایر سس های مایونز موجود در قفسه ی فروشگاه‌ها به نظر می‌رسد.

سس هلمانز پر فروش ترین سس مایونز جهان

سس هلمانز پر فروش ترین سس مایونز جهان

بطری‌های وایتامین واتر

یکی دیگر از صنایعی که هر سال میزبان برندی جدید است، صنعت نوشیدنی است. یکی از برندهای جدید نوشیدنی که به تازگی موفق ظاهر شده و کوکاکولا آن را از سازنده اش، یعنی شرکت گلاسو، به قیمت ۴/۱ میلیارد دلار خریده و این بزرگترین خرید کوکاکولا تا به امروز بوده است: بطری وایتامین واتر احتمالاً به لحاظ بصری، جالب ترین بطری نوشیدنی ای بوده که تا کنون ابداع شده است.

این بطری‌ها مشتری را به یاد قوطی‌های دارو می‌اندازند که کنار هم روی قفسه‌ی داروخانه قرار گرفته‌اند و این، دقیقا همان تصوری است که از نوشیدنی ویتامینی به انسان دست می دهد.

شیشه های جالب واتامینز واتر

شیشه های جالب وایتامین واتر

بطری‌های پام واندرفول

“پام واندرفول ” هم با آب انارهای خود چنین کاری کرده است. بطری‌های آب انار پام واندرفول شبیه به هیچ کدام از همتاهای خود نیست، بلکه بسیار منحصربه‌فرد و متفاوت است. همانطور که ملاحظه می کنید طراحی لوگو این برند با هوشیاری ظریفی ساخته شده است.

طراحی لوگو و بسته بندی هوشمندانه pam wonderful

طراحی بسته بندی هوشمندانه pam wonderful

یکی از بیلبوردهای فوق العاده‌ی این برند، بطری آب انار را با شنلی ابرقهرمانی نشان می‌دهد. ایده کلامی اش هم این است: «ابرقدرت انتی اکسیدان.» به نظر میرسد که این شعار می تواند برای همیشه زنده بماند.

بیلبرد هوشمندانه pam wonderful

بیلبرد  pam wonderful

درمورد توانمندی پیام های زیر آستانه ای در تبلیغات و پدیدهٔ ادراک زیرآستانه‌ای، ادعاهای بسیاری شنیده شده که شاید شناخته‌شده‌ترین آنها در سال ۱۹۵۷ ازسوی جیمز ویکاری یک فروشندهٔ پژوهشگر مطرح گردیده است.

او مدعی شد که در طول یک دورهٔ شش هفته‌ای به ۴۵۶۹۹ مشتری در سینمایی واقع در فورت لینیوجرسی در میان فیلم پیکنیک دو پیام تبلیغاتی نشان داده شده بود: «گرسنه‌اید؟ پاپ‌کُرن بخورید» و «کوکاکولا بنوشید» که به گفتهٔ او در هر ۵ ثانیه یکبار به مدت سه‌هزارم ثانیه این پیام‌ها (با استفاده از لوگو کوکاکولا) نمایش داده شده بودند.

زمان آن پیام های زیر آستانه انچنان کوتاه بودند که آنها هرگز آگاهانه ازسوی کسی دریافت نمی‌شدند، اما ویکاری ادعا کرد که در طول این دوره ۶ هفته‌ای باهمهٔ‌آنکه مشتریان از پیام‌ها ناآگاه بودند، فروش پاپ‌کُرن، ۵۷٫۸% و فروش کوکاکولا، ۱۸٫۱% افزایش یافتند.ویکاری اصطلاح «آگهی زیرآستانه‌ای» را برای نخستین‌بار به‌کار برد و آنگاه شرکت تبلیغاتی فرافکنی زیرآستانه‌ای را براساس آن آزمایش شش هفته‌ای بنیان نهاد.

به‌هر روی او هرگز شرح تفصیلی از بررسی‌هایش منتشر نساخت و هیچ گواه مستقلی نیز در پشتیبانی ادعاهایش ارائه نشد. سرانجام در سال ۱۹۶۲،‌ او اقرار نمود که پژوهش نخست، ساختگی بوده و چیزی جز بستری به‌جهت بازاریابی نبوده است.

شواهد نیز این اقرارها را تأیید نمودند. گرچه پیش از اعترافات ویکاری، ادعاهای او در کتاب راغبان پنهان اثر وینس پکارد ترویج شدند و جنجالی عمومی را در مورد تئوری توطئه دولتها و جریانات برای استفاده از این شیوه درجهت منافع خود، برپا نمودند. پرداختن به تبلیغات زیرآستانه‌ای در سال ۱۹۵۸ متعاقب این امر در بریتانیا و استرالیا و شبکه‌های رادیو-تلویزیونی امریکا ممنوع گردید.

در همان سال ویکاری آزمایشی را در تلویزیون کانادا ترتیب داد که در آن پیام «هم اکنون تلفن بزنید» را صدها بار بصورت سریع از نظر بینندگان می‌گذراند که البته هیچ نتیجه قابل توجهی را در افزودن تلفن‌های زده شده، دربر نداشت.

ادعاهای دیگر درمورد تأثیر شگفت‌آور ادراک زیرآستانه‌ای در سال ۱۹۷۳ توسط ویلسون برایان کی در کتاب‌هایش از جمله «اغوای زیرآستانه‌ای» و «بهره‌کشی جنسی رسانه‌ها» مطرح شد. کی در آن کتب ادعا نموده بود که برای اغوای مصرف کنندگان، گاهی از نمادها یا واژه‌های جنسی زیر آستانه استفاده می‌شود.

 به باور او، باهمه‌اینکه واژه‌های جاسازی شده، آگاهانه دریافت نمی‌گردند ولی ناآگاهانه درک شده و باعث فراخوانی برانگیختگی جنسی شده که فراورده را برای خریداران، جذاب‌تر می‌نمایند. اگر چه ادعاهای کی بسیار شناخته شده هستند، ولی هیچ مدرک مستقلی در پشتیبانی ادعای تأثیر چنین استفاده‌هایی یا حتی وجود داشتن آنها موجود نیست.

پیام های زیرآستانه ای در تبلیغات

پیام غیر اخلاقی پنهان در کارتون شیر شاه – شرکت دیزنی

به هر روی، نگرانی همگانی بسنده بود تا انجمن صنفی ارتباطات امریکا (اف‌سی‌سی) در سال ۱۹۷۴ دست بکار شود و بیانیه‌ای صادر نماید که خط‌مشی آن براین پایه باشد که تبلیغات زیرآستانه‌ای «منافی منافع عمومی جامعه» بوده و «به‌قصد فریب مردم می‌باشد».

همزمان در پژوهشی که توسط سازمان ملل صورت گرفت، چنین نتیجه‌گیری شد که «مفاهیم فرهنگی ناشی از تلقینات فکری زیرآستانه‌ای تهدیداتی عمده برای حقوق بشر در سراسر جهان محسوب می‌شوند».

در سال ۱۹۷۸ شبکهٔ تلویزیونی KAKE-TV شهر ویچیتا در ایالت کانزاس امریکا از پلیس مجوز ویژه‌ای دریافت داشت تا پیامی زیرآستانه‌ای را در گزارشی از قتل‌های زنجیره‌ای آن ایالت در کوششی برای به دام انداختن قاتل آن‌ها بگنجاند.

پیام زیرآستانه‌ای شامل جمله «همین حالا به پلیس زنگ بزن» و همچنین نمایی از یک عینک بود. عینک نیز ازاین‌رو گنجانده شده بود که در زمان قتل قربانی، عینکی روی کمد او قرار گرفته بود و پلیس چنان می‌انگاشت که دیدن این عینک شاید حس ترحم قاتل را برانگیزد. این تلاش نافرجام بود و پلیس نیز موردی از افزایش تماس‌ها بعد از برنامه گزارش ننمود.

در سال ۱۹۸۵ در نوادا دو مرد جوان با نام‌های جیمز ونس و ریموند بلکنپ ضمن پیمانی با یکدیگر برآن‌شدند تا همزمان خودکشی کنند. به‌هنگام شلیک گلوله، بلکنپ دردم جان باخت ولی ونس علیرغم ‌آنکه سخت آسیب دید زنده ماند.

خانوادهٔ قربانیان بر آن باور بودند که گروه هوی متال انگلیسی،جوداس پریست در این ماجرا مقصر اصلی‌است. پس در سال ۱۹۹۰، دادخواستی بر این ادعا فراهم آوردند که آلبوم سال ۱۹۷۸ جوداس پریست کلاس منقوش دربردارندهٔ پیام‌های نهانی، شامل عبارت «انجامش بده» در لابلای آهنگ «بدست تو بهتره، بهتر از من»، و پیام‌های مختلف نهانی برگردان‌شده بوده که انگیزهٔ اقدام قربانیان بوده است.

پرونده از سوی قاضی به‌دلیل نبود شواهد کافی از جاسازی پیام‌های زیرآستانه‌ای در آهنگ‌ها، مختومه اعلام شد[۱۳] و قاضی پرونده نیز چنین اظهارداشت: «پژوهش علمی ارائه شده ثابت نمی‌کند محرک‌های زیرآستانه‌ای، حتی اگر ادراک هم شوند، دستمایهٔ شکل‌گیری و سرعت‌بخشی اقدامی به این بزرگی شوند. عوامل دیگری جدای محرک‌های زیرآستانه‌ای توجیه کنندهٔ رفتار درگذشتگان بوده اند.» اعضاء گروه جوداس پریست نیز گفتند که اگر می‌خواستند فرمان‌های زیرآستانه‌ای را در آهنگهایشان بگنجانند که موجب مرگ هواخواهانشان شود که این امر برخلاف اصل تولید می‌بود و آنها ترجیح می‌دهند فرمان «صفحه‌های بیشتری از ما بخرید» را بجای آن درون آهنگ‌هایشان وارد سازند.

پیام غیر اخلاقی پنهان در یکی دیگر از کارتونهای شرکت دیزنی

پیامهای زیرآستانه ای در تبلیغات

پیام غیر اخلاقی زیر آستانه در عکس صفحه اول سایت فیس بوک

پیامهای زیرآستانه ای در تبلیغات

در کمپین تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ آمریکا، در یک فعالیت تبلیغاتی تلویزیونی برای نامزد جمهوریخواه، جورج بوش واژهٔ دیوانسالاران (BUREAUCRATS) (و گاهی بخشی از آن) در پشت‌زمینه تصویر نمایش داده می‌شد که در یک فریم آن فقط بخش انتهایی واژه یعنی RATS به‌معنی موش‌ها در کادر دیده می‌شد.انجمن صنفی ارتباطات امریکا (اف‌سی‌سی) مسأله را بررسی نمود،[۱۹] ولی برای این پرونده هرگز کیفرخواستی صادر نشد.

اثر گذاری پیام های زیر آستانه ای

باور توانایی دریافت زیرآستانه‌ای و دگرگون‌سازی اندیشه و کردار مردم با این ابزار، دستاویزی برای بسیاری از شرکت‌ها برای آگهی از راه به‌کارگیری آن شده است. اگرچه تا کنون هیچ گواهی به نشان اینکه گوش فرادهی یا دیدن پیاپی این پیام‌ها روشی کارساز است پیدا نشده است. آنچه پژوهشگران روانشناس برآن به اجماع عمومی رسیده‌اند این است که پیام‌های زیرآستانه‌ای پیامدی قوی و دیرپا بر رفتار ایجاد نمی‌کنند.

پژوهش‌های آزمایشگاهی نیز اثری ضعیف در پس آثار زودگذر کوچک برروی فکر را آشکار کردند. مثلاً پیش‌آماده‌سازی افراد تشنه شنیدن یک واژهٔ زیرآستانه‌ای می‌تواند در دورهٔ کوتاهی، یک آگهی مربوط به یک نوشابه را مجاب کننده‌تر جلوه دهد.

 ولی ارزش شواهد، نشان می‌دهد که افراد باید به ادراک محرک آگاه باشند پیش از اینکه حرکتی را پدید آورده یا واکنش‌های همیشگی‌شان به این محرک‌ها را تغییر دهند. بنابراین هر چند که ادراک زیرآستانه‌ای ممکن است باعث شود که ما حدس‌های درستی در مورد وی‍ژگی‌های محرک بزنیم، ولی نمی‌تواند یک انسان را به سمت مشخصی سوق دهد یا عمیقاً در بهبود عملکرد یک فرد مؤثر باشد.