بازاریابی عصبی در سال های اخیر توانسته است توجهات بسیاری را به خود جلب کند. همانطور که از اسمش پیداست، در بازاریابی عصبی (Neuromarketing) بازاریابی و علوم عصبی با یکدیگر ترکیب می شوند تا بتوانیم عملکرد مغز را بدون توجه به پیچیدگی های آن درک کرده و در بازاریابی موفق تر عمل کنیم.

به عبارت دیگر، بازاریابی عصبی به کسب و کارها کمک می کند بهتر از گذشته روی مخاطبان تاثیر بگذاریم و آن ها را به سوی خرید محصولات سوق دهیم. یکی از اصلی ترین مزایای آن، صرفه جویی در بودجه بازاریابی است.

این مقاله را حتما بخوانید: پیام های مخفی و زیر آستانه در تبلیغات

یکی از مهمترین مشکلاتی که امروزه کسب و کارها با آن مواجه هستند، رقابت با اقیانوسی از پیام های تبلیغاتی است که مخاطبان در بیشتر اوقات هیچ علاقه ای به خواندن آن ها ندارند. پیامک های تبلیغاتی را در نظر بگیرید. آیا شما نیز از تعداد سرسام آور آن ها ناراضی هستید؟ تبلیغات سایت ها نیز به حدی افزایش یافته اند که کاربران برای وب گردی لذت بخش تر و صرفه جویی در حجم اینترنت از افزونه های مسدودکننده تبلیغات استفاده می کنند.

مفهوم بازاریابی عصبی با ۳ مثال

  • خرید از فروشندگان بی حوصله

به احتمال زیاد برای شما نیز پیش آمده است که گاهی فروشنده هیچ اعتنایی به شما نمی کند. یک دقیقه از ورود شما به مغازه گذشته است ولی او هنوز در حال صحبت با گوشی خود است. وقتی هم که از او می پرسید دوربین فلان موبایل چند اینچی است، او به شما می گوید که جواب سوال خود را در اینترنت پیدا کنید.

اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرید، آیا گوشی مورد نظر خود را از آن مغازه خریداری خواهید کرد؟ مهم نیست موبایل های این مغازه چند درصد از سایر مغازه ها ارزان هستند، جواب شما منفی خواهد بود. نتیجه ای که از این مثال می گیریم این است که مغز بسیاری از ما هنگام خرید محصول به فروشنده نیز توجه می کند. اگر فروشنده رفتار خوبی ندارد، از خرید منصرف خواهیم شد.

  • خرید از برندهای متفرقه

فرض کنید وارد یک مغازه موبایل فروشی شده اید و می خواهید یک گوشی سامسونگ خریداری کنید. به مشتری درباره وضعیت مالی نامناسب خود می گویید و او موبایلی با برند متفرقه به شما معرفی می کند. در چنین شرایطی، مهم نیست فروشنده چقدر از محاسن این موبایل از جمله ارزان بودن و بهتر بودن امکانات آن بگوید، احتمال آن که شما گوشی سامسونگ را خریداری کنید بیشتر است.

دلیل این امر این است که هنگام خرید به نظرات دیگران بسیار ارزش قائل هستیم. جالب است بدانید درصد بالایی از خریدهای اینترنتی بر اساس نظرات پیشین کاربران انجام می شود. آیا خواهرم مرا به خاطر خرید موبایلی با برند متفرقه مسخره خواهد کرد؟ به احتمال زیاد، نظرات احتمالی اطرافیان در خرید ما تاثیر خواهد گذاشت.

  • خرید از سایت نامعتبر

فرض کنید می خواهید یک کتاب نایاب انگلیسی بخرید. سری به گوگل می زنید و سایت های نتایج صفحه اول، کتاب مورد نظر شما را با قیمت های مختلفی می فروشند. شما از کدام یک خرید خواهید کرد؟ ارزان ترین ولی نامعتبرترین؟ در بیشتر اوقات، ما معتبرترین سایت یا صفحه اینستاگرام را برای خرید انتخاب خواهیم کرد.

عکس های نامناسب محصولات، نامنظم بودن سایت، لوگو غیر حرفه ای یا سرعت لود آن ممکن است دلیل شما برای عدم اعتماد به سایت ناآشنا باشد. شاید سایت معتبر است و دلیل واقعی پشت ظاهر سایت، بودجه ناکافی یا عدم تخصص صاحب آن است. در این مثال، مغز شما ظاهر سایت را با ظاهر سایت های معتبر مقایسه می کند و اگر نتواند شباهت مورد نظر خود را پیدا کند، از خرید منصرف خواهد شد.

آیا می توان از بازاریابی عصبی در کسب و کارهای کوچک استفاده کرد؟

اگر چند مقاله یا کتاب درباره بازاریابی عصبی بخوانید، به احتمال زیاد نام شرکت های بزرگ را زیاد خواهید دید. این امر ممکن است باعث شود فکر کنید بازاریابی عصبی عبارتی پیچیده است و به درد کسب و کار کوچک شما نمی خورد؛ ولی شما می توانید از برخی از ایده های ساده و ارزان آن استفاده کنید.

داستان بازاریابی عصبی از کجا شروع شد؟

شرکت ها محصولات و خدمات خود را طبق نظرسنجی های انجام شده به بازار عرضه می کردند. برای مثال، از مخاطبان می پرسیدند چه رنگ و ویژگی هایی را دوست دارید؟ جالب است بدانید این محصولات نمی توانستند موفق عمل کنند. بازاریابان در نهایت نتیجه گرفتند رفتار خرید مردم با تحقیقات بازار متفاوت است و نمی توان براساس علایق آن ها، محصولی را به موفقیت رساند.

می توان به مثال های مختلفی برای این موضوع اشاره کرد. برای مثال، مردم دوست دارند تابلوهایی با موضوع کوه، جنگل و دشت در خانه خود داشته باشند؛ ولی هنگام خرید به تابلوهای دیگری توجه می کنند. همچنین اگر از مردم بپرسید چه نوع قهوه ای دوست دارند بنوشند، به احتمال زیاد پاسخ قهوه تلخ خواهد بود؛ ولی هنگام نوشیدن به آن شکر اضافه خواهند کرد!

بخش های مختلف مغز

بخش های مختلف مغز

فهم بازاریابی عصبی با مطالعه مغز انسان

برای مطالعه مغز، دانشمندان هنگام خرید از مغز انسان به وسیله دستگاه هایی مانند fMRI عکس می گیرند. هنگامی که محصولی را خریداری می کنیم، اکسیژن بیشتری به بخشی از مغز فرستاده می شود. fMRI به دانشمندان کمک می کند این مکان ها را، که به آن ها بخش های تحریک شده گفته می شود مشاهده کنند.

مقایسه تصاویر مختلف مغز انسان

در مرحله بعدی، دانشمندان اقدام به مقایسه تصاویری از مغز هنگام انجام کارهای مختلف می کنند. برای مثال، جالب است بدانید مکان های تحریک شده مغز زمانی که مبلغ محصولی را پرداخت می کنیم بسیاری شبیه زمانی است که دردی را تحمل می کنیم. این مقایسه نشان می دهد پرداخت مبلغ محصولی، کاری دردناک برای انسان هاست. هر چقدر بهتر بتوانیم مغز انسان را درک کنیم، در بازاریابی موفق تر عمل خواهیم کرد.

با بخش های جدید، میانی و قدیم مغز آشنا شویم

عملکرد این سه بخش با یکدیگر متفاوت است و دارای نقش ویژه ای هستند؛ ولی نمی توان از تاثیر آن ها بر یکدیگر غافل شد یا به عبارت دیگر، کار خاصی را به یکی از این بخش ها نسبت داد. برای درک بهتر، می توانیم انجام کارهای ارادی، منطقی و پیچیده را به مغز جدید، کارهای احساسی را به مغز میانی و کارهایی مانند تنفس و دستورات صادره برای رسیدگی به گرسنگی و تشنگی را به مغز قدیم نسبت دهیم.

بازاریابی عصبی و افزایش فروش

بازاریابی عصبی و افزایش فروش

تصمیم خرید مربوط به کدام بخش از مغز است؟

این سوال، یکی از مهمترین سوال ها در بازاریابی عصبی است. پیش از پیدایش بازاریابی عصبی، تصور می شد بخش جدید یا بخش منطقی نقشی مهم در خرید ایفا می کند؛ اما بازاریابی عصبی به ما نشان داد در بیشتر مواقع، بخش قدیم مغز برای خرید محصولی تصمیم می گیرد. دو بخش قدیم و میانی (احساسی) مغز بیشترین تاثیر را بر تصمیمات خرید می گذارند. پس برای بازاریابی موفق تر، باید عملکرد مغز قدیم را بررسی کنیم.

این مقاله را حتما بخوانید: با جوهره برند آشنا شوید

همچنین مغز قدیم همان جایی است که شنیده ها و دیده ها را به تصویر تبدیل می کند تا بتواند در کتابخانه ذهن ذخیره و بایگانی کند. از این رو هر ایده تصویری که قابلیت تبدیل شدن به کلام را داشته باشد به سرعت به ذهن سپرده می شود. به این دلیل است که طراحی لوگو برندهایی که قابلیت به کلام تبدیل شدن دارند مانند نماد بصری اپل و یا شیشه کمر باریک کوکاکولا و یا صورتک خندان پپسی و یا حتی تیک نایکی یادآوری سریعتری را دارند.

سخن آخر

اکنون می توانیم دلیل رفتارهای متناقض مردم هنگام پر کردن نظرسنجی ها و خرید را درک کنیم. آن ها هنگام پر کردن نظرسنجی ها و انتخاب تابلو مورد علاقه خود، برای دادن منطقی ترین پاسخ از مغز جدید خود استفاده می کنند. شاید دوست داریم هیچ کاری نکنیم و فقط استراحت کنیم؛ ولی هرگز چنین چیزی را در نظرسنجی ها و مصاحبه ها نخواهیم گفت؛ زیرا نمی خواهیم دیگران از ما انتقاد کنند. پس مغز جدید هنگام پر کردن نظرسنجی ها و مغز قدیم هنگام خرید محصولات تصمیم می گیرند.

 

برگرفته از کتاب بازاریابی عصبی از انتشارات مدیر سبز

در دنیای ارتباط زده ی ما، نظریه ای خلاف نظریه ی عمومی وجود دارد که می گوید هیچ چیز از ارتباطات مهم تر نیست. وقتی ارتباطات به نفع شما صورت می گیرد، همه چیز امکان پذیر می شود و بدون آن، هیچ چیز ممکن نیست. اصلا هم اهمیت ندارد که تا چه اندازه با استعداد و بلند پرواز باشید. آنچه شانس تلقی می شود، معمولا نتیجه ی ارتباطات موفقیت آمیز است.

گفتن مطلبی مناسب به فرد در زمان مناسب، به قول افراد ناسا (NASA )، مانند پیدا کردن پنجره ای در فضاست. جایگاه سازی، روشی سازمان یافته برای یافتن پنجره هایی در ذهن است و بر اساس این مفهوم بنا شده در ارتباطات، تنها در زمان مناسب و در شرایط مناسب صورت می گیرد.

راهی آسان برای نفوذ به ذهن

راه آسان برای ورود به ذهن افراد این است که نخستین باشید. می توانید ارزشمند بودن این قانون را با چند پوشش ساده از خود ثابت کنید:

چارلز لیندبرگ (Charles Lindbergh )

چارلز لیندبرگ (Charles Lindbergh )

نام نخستین کسی که به تنهایی بر فراز اقیانوس اطلس شمالی پرواز کرد، چیست؟ چارلز لیندبرگ (Charles Lindbergh )، درست است؟ خوب، حالا بگویید نام دومین نفری که بر فراز اقیانوس اطلس شمالی به تنهایی پرواز کرد، چیست؟

نیل آمسترانگ (Neil Armstrong )

نیل آمسترانگ (Neil Armstrong )

نام نخستین فردی که روی کره ماه قدم گذاشت، چیست؟ البته، نیل آمسترانگ (Neil Armstrong ). نام دومین نفر چیست؟

نام بلندترین کوه جهان چیست؟کوه اورست در هیمالیا. درست است؟ نام دومین کوه بلند جهان چیست؟

نام نخستین کسی که حس عشق را با او تجربه کردید چیست؟ نام دومین نفر چیست؟

نام نخستین فرد، نخستین کوه و نخستین شرکتی را در ذهن انسان جای می گیرد، به سختی می توان خارج کرد.

کداک در عکاسی، آی بی ام در کامپیوتر، زیراکس در دستگاه های کپی، هرتز (Hertz ) در کرایه ی ماشین، کوکا در انواع نوشابه های کولادار و جی ای در لوازم برقی.

نخستین چیزی که همیشه برای «قرار دادن پیامتان در ذهن» احتیاج دارید،خود پیام نیست بلکه ذهن است، ذهنی پاک، ذهنی که توسط نام دیگری پر نشده باشد. آنچه در تجارت صادق است، در طبیعت هم صادق است.

حتما بخوانید: لوگو فدکس ‬یکی‭ ‬از‭ ‬هشت لوگو‭ ‬برتر‭ ‬۳۵‭ ‬سال‭ ‬اخیر

«نقش پذیری» واژه ای است که جانورشناسان برای توصیف نخستین رویارویی یک حیوان تازه متولد شده با مادر به کار می برد. تنها چند ثانیه طول می کشد تا هویت مادر برای همیشه در حافظه حیوان تازه به دنیا آمده نقش بندد.

به نظر شما ممکن است تمامی اردک ها مثل هم باشند، اما اگر تمامی این پرندگان را از هم جدا کنید و میان آن ها فاصله بیندازید، حتی یک جوجه اردک یک روزه هم همیشه مادرش را تشخیص خواهد داد.

البته این موضوع کاملا هم صحیح نیست. اگر فرآیند نقش پذیری با جایگزینی یک سگ، گربه و یا حتی انسان مختل شده باشد، جوجه اردک این جایگزین را به جای مادر طبیعی اش می گیرد؛ و این که این موجود چقدر متفاوت به نظر می رسد، اهمیتی ندارد.

عاشق شدن هم پدیده ای مشابه است. گرچه انسان از اردک ها مشکل پسندترند، اما آن قدر هم که فکر می کنید مشکل پسند نیستند. آنچه که بیشترین اهمیت رو دارد، پذیرا بودن است. دو نفر باید در شرایطی یکدیگر را ملاقات کنند که هر دو پذیرای موضوع باشند. هر دو باید پنجره های باز داشته باشند؛ یعنی هیچ کدامشان عاشق فرد دیگری نباشند.

ازدواج به عنوان یک نهاد انسانی. منوط به این مفهوم است که نخستین بودن، بهتر از بهترین است. این موضوع در کسب و کار نیز صدق می کند.

اگر بخواهید در عشق یا کسب و کار موفق باشید، باید برای نخستین ورود به ذهن اهمیت قائل شوید.

وفاداری به یک برند، به همان ترتیبی به وجود می آید که وفاداری به همسر در ازدواج شکل می گیرد. نخستین کسی باشید که وارد می شوید، سپس مواظب باشید که بهانه ای به دستشان ندهید تا برایتان جایگزینی انتخاب کنند.

عصر کالا

راه سخت نفوذ به ذهن

حالا اگر نام شما نیل، چالز، کلینکس یا هرتز نبود، چه؟ اگر کس دیگری ابتدا به ذهن مشتری احتمالی شما نفوذ کرده باشد، چه؟

راه سخت نفوذ به ذهن انسان، دومین بودن است؛ جایگاه دوم، ناکجا آباد است.

نام پرفروشترین کتابی که تا کنون به چاپ رسیده است، چه؟(همچنین نخستین کتابی که توسط حروف متحرک به چاپ رسیده است؟) البته انجیل است.و دومین و پرفروش ترین کتابی که تاکنون به چاپ رسیده، کدام است؟ چه کسی می داند؟

نیورک، بزرگ ترین بندر بارگیری در ایالات متحده است. اما کدام بندر دومین است؟ فکر می کنید همپتون رودز ( Hampton Roads ) در ویرجنیا باشد؟ درست است.

این مقاله را حتما بخوانید: جوهره برند در برندسازی چیست ؟

دومین نفری که به تنهایی بر فراز اقیانوس اطلس شمالی پرواز کرد، چه کسی بود؟ (نویسندگان واقعا علاقمندند که پاسخ این پرسش را بدانند. هزینه ی پست را پس انداز کنید،؛ امیلیا ایرهارت (Amelia Earhart ) دومین کسی نبود که به تنهایی بر فراز این اقیانوس پرواز کرد، بلکه نخستین زنی بود که این کار را انجام داد. خوب، پس دومین زن که بود؟)

اگر نتوانسته اید در ذهن مشتری احتمالی تان نخستین باشید (شخصی، چه سیاسی و چه گروهی)، با مشکل جایگاه سازی روبه رو هستید.

در مسابقه ها ورزشی، اعداد فرد برای سریع ترین اسب ها، قوی ترین تیم ها و بهترین بازیکنان به کار می رود. دامون رانیان (Damon Runyan ) می گوید: «مسابقه ها به نفع تندروترین ها نیست، جنگ هم همیشه به نفع قوی ترین ها تمام نمی شود؛ اما راه و رسم شرط بندی این است.»

البته در مسابقه های فکری این طور نیست. در مبارزه های فکری، اعداد فرد برای نخستین فرد، نخستین کالا و نخستین سیاستمداری که در ذهن مشتری احتمالی قرار می گیرد، به کار می رود.

در تبلیغات، نخستین کالایی که جایی برای خود باز کند، سود بیشتری می برد، که از این میان زیراکس، پولایورد (Polaroid ) و بابل یام (Bubble Yum ) را می توان نام برد.

در تبلیغات، بهترین شرایط این است که بهترین کالا را در رشته ی خاص خود داشته باشید؛ اما باز هم نخستین بودن، بهترین است.

ممکن است عشق برای دومین مرتبه هم شگفت انگیز باشد، اما هیچ کس اهمیت نمی دهد که چه کسی دومین نفری بود که به تنهایی بر فراز اقیانوس اطلس شمالی پرواز کرد؛ حتی اگر اون خلبان بهتری هم بوده باشد. جایگاه سازی، برای مقابله با مشکل دوم بودن یا سوم بودن و یا حتی دویستمین و سیصدومین بودن روش های را ارائه می دهد

اما ابتدا مطمئن شوید که نمی توانید چیزی را پیدا کنید که در آن نخستین باشید.

بهتر است ماهی بزرگی در برکه ای کوچک باشید (و بعد اندازه ی برکه را افزایش دهید) تا این ماهی کوچکی در برکه ای بزرگ باشید.

دومین هم می تواند موفق باشد. آن هایی که با پیشتازها به چالش پرداختند، در نظر بگیرید: کرست در مقابل کلیگیت، فوجی در مقابل کداک، اویس در مقابل هرتز، پپسی در مقابل کوکا. این رده های سوم و چهارم هستند که با مشکل واقعی روبه رو می شوند.

حتما بخوانید : هویت حسی برند چیست و چه عواملی در موفقیت آن اثرگذار است؟

امیلیا ایرهارت، سومین نفری بود که به تنهایی بر فراز اقیانوس اطلس پرواز کرد، اما این دلیل شهرتش نیست. او به این دلیل در نخستین بودن معروف شد؛ نخستین زنی بود که این کار رو کرد. اگر در یک مجموعه نمی توانید نخستین باشید، مجموعه ای درست کنید که در آن نخستین باشید. و این دومین اصل مهم در جایگاه سازی است.

این برند ها چه چیز مشترکی دارند؟ همه ی آن ها نخستین نام در ذهن مشتریان بوده اند و امروزه هم در زمره ی نخستین ها محسوب می شوند. شعار «اول بودن بهتراست از بهتر بودن »، یکی از تفکرات قوی در جایگاه سازی می باشد.

عصر کالا و نفوذ به ذهن مشتری

در دهه ۵۰، تبلیغات در عصر کالا به سر می برد. از بسیاری جهات، آن روزهای خوب گذشته، زمانی بود که یک «تله موش بهتر» و کمی پول برای معرفی آن تمام چیزی بود که لازم داشتید.

زمانی بود که تبلیغاتچیان تمام توجه خود را به ویژگی های کالا و منابع خریداران معطوف می کردند. به قول راسر ریوز (Rosser Reeves )، آنان دنبال «پیشنهاد بی نظیر فروش» (Unique Selling Propostion USP ) بودند.

اما در اواخر دهه ی ۵۰، تکنولوژی رفته رفته چهره ی زشت خود را نشان داد و فراهم کردن آن پیشنهادهای بی نظیر فروش، بیش از پیش مشکل شد.

پایان عصر کالا، با سیل کالاهای تقلیدی ای همراه بود که به بازار سراریز می شد. تله موش بهتر شما، بلافاصله با دو یا چند مدل مشابه دنبال می شد که هر دو ادعا می کردند از اولی بهتر هستند.

رقابت سخت و همیشه هم صادقانه نبود. شرایط چنان بد بود که گویا یکی از مدیران تولید گفته بود: «چطور متوجه نشدید؟ سال گذشته چیزی برای گفتن نداشتیم؛ به همین دلیل واژه های جدید و بهبود یافته را روی بسته بندی گذاشتیم.

عصر تصویر و نفوذ به ذهن مشتری

مرحله بعدی، عصر تصویر بود. شرکت های موفق یافتند که در فروش کالاها شهرت و اعتبار یا تصویر ذهنی، اهمیت بیشتری از ویژگی های آن کالا دارد.

معمار عصر تصویر، دیوید اگیلوی (David Ogilvy ) بود. او در سخنرانی مشهورش در این باره می گوید: «هر تبلیغ، یک سرمایه گذاری بلند مدت بر تصویر یک برند است» و صحت نظریه اش  را با برنامه هایی برای پیراهن های هات وی (Hathway )، رولزویس (Rolld-Royce )، شوئپس (Schweppes ) و دیگر

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شوید

اما همان طور که کالاهای تقلیدی عصر کالا را به پایان رساندند، شرکت های تقلیدی هم عصر تصویر را از بین بردند. همچنان که تمامی شرکت ها به ایجاد شهرت و اعتبار برای خود پرداختند، میزان هیاهو به سطحی رسید که تقریبا تعداد اندکی از شرکت ها توانستند موفق شوند. شرکت هایی که توانستند این عصر را بسازند، اغلب در درجه ی اول با دستاوردهای فنی شگفت انگیز این کار را انجام دادند؛نه با تبلیغات شگفت انگیز. زیراکس و پولاروید دو نمونه از این شرکت ها هستند.

عصر جایگاه سازی

عصر جایگاه سازی و نفوذ به ذهن مشتری

امروز کاملا روشن است که تبلیغات وارد عصری نو شده؛ عصری که دیگر خلاقیت، کلید موفقیت نیست. سرگرمی ها و خوشی های دهه های ۶۰ و ۷۰ به واقعیت های تلخ دهه ی ۸۰ منجر شد.در جامعه ارتباط زده ما، شرکت ها برای موفق شدن باید در ذهن مشتری احتمالی خود جایگاهی به وجود آورند؛ جایگاهی که نه تنها نقاط تفاوت و ضعف آن شرکت در نظر داشته باشد، بلکه به رقبای آن پرداخته باشد.

تبلیغات به دوره ای وارد می شود که در آن روش و استراتژی، سلطان است. در عصر جایگاه سازی، تنها اختراع یا کشف کافی نیست؛ حتی ممکن است ضروری هم نباشد. شما در هر صورت باید نخستین نفر باشید تا در ذهن قرار بگیرید.

کامپیوتر را آی بی ام اختراع نکرد. اسپری – رند (Sperry- Rand ) آن را اختراع کرد. اما آی بی ام نخستین شرکتی بود که جایگاه کامپیوتر را در ذهن مشتری ساخت.

 

 

 

با پاسخ به سه پرسش زیر به جواب سوال خود درباره ی استراتژی ترویج برند خواهیم رسید.

۱ . هدف از ترویج برند چیست؟

به هدفی نیاز داریم که قابل دسترسی، قابل اندازه گیری و مشخص باشد. برای مثال، هدف از ترویج برند برای یک نام تجاری خوراکی رژیمی می تواند ایجاد آگاهی و تمایل برای نخستین امتحان باشد. پس ارائه نمونه و تشویق به چشیدن طعم و مشاهده فواید می توانند هدف برنامه ی ترویج برند باشند. نمونه هایی از اهداف ترویج برند عبارت اند از:

  • آزمایش طعم برای بار اول
  •  آزمایش بسته بندی جدید
  • افزایش مصرف کنندگان
  • افزایش فروش برند
  • تشویق به خرید مجدد و افزیش مصرف تشویق به خرید بیش از میزان احتیاج
  • جذب مشتریان رقبا و ایجاد وفاداری در مشتریان برند

۲ . مخاطب برنامه ی ترویج برند کیست؟

مصرف کننده ی نهایی، کانال های توزیع مانند مغازه داران، عمده فروش ها یا وب سایت های فروش.

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شوید

۳ . استراتژی برنامه ی ترویج برند چیست؟

پس از پاسخگویی به دو پرسش قبلی، حالا باید ببینیم که از چه روشی می توان به هدف تعیین شده رسید. در این جا بین دو مفهوم باید تفکیک ایجاد کرد. یکی مفهوم استراتژی های پایه است و دیگری تکنیک هایی که در راستای این استراتژی ها برای رسیدن به هدف به کار گرفته می شوند. استراتژی ها،  روش هایی مانند کشش و رانش هستند در حالی که تکنیک ها، فعالیت هایی همچون ارائه ی نمونه، دادن کوپن تخفیف، برگزاری قرعه کشی، اعاده ی مبلغ، تشویق هایی در نقطه فروش و دادن هدیه می باشند.

استراتژی های ترویج برند

استراتژی ترویج برند

الف) استراتژی رانش (push strategy)

روش هایی که برای به حرکت در آوردن اعضای کانال توزیع انجام می شود تا آن ها وظیفه ی پیشبرد برند و معرفی آن را به مصرف کننده ی نهایی به عهده بگیرند. بدیهی است باید منافع و تشویق هایی برای اعضا کانال توزیع که خود خرده فروش و یا عمده فروش هستند، در نظر گرفته شود تا آن ها در جهت ایجاد تقاضا در مصرف کننده ی نهایی تلاش کنند. از جمله ی این تکنیک ها می توان از تخفیف های پله ای (هر چه بیشتر کالا بخرید، تخفیف بیشتری می گیرید)، ارائه ی کالای رایگان بیشتر هر خرید اضافه و روش های بسیار دیگری نام برد.

ب) استراتژی کشش (pull Strategy )

در این روش، تمامی فعالیت ها برای به حرکت در آوردن مصرف کننده ی نهایی است. بدین ترتیب مصرف کننده به سراغ اعضای کانال های توزیع می رود و محصول را تقاضا می کند. این روش معمولا بیشتر شامل فعالیت های تبلیغاتی می گردد، اما تکنیک هایی مانند دادن نمونه ی رایگان به مشتری، برگزاری قرعه کشی برای مصرف کنندگانی که خرید بیشتر یا به خرید متداوم داشته اند، برگزاری مراسم مختلف برای جذب مصرف کنندگان، استفاده از پاکت های مخصوص و ارائه ی هدیه های جذاب و غیره نیز در موفقیت استراتژی کشش نقش بسزایی دارند.

تکنیک ها ترویج فروش برای برند

درباره انواع تکنیک صحبت کردیم. در این جا می خواهیم درباره ی نحوه انجام دادن آن ها در یک برنامه ی برند سازی صحبت کنیم:

۱ . تکنیک ارائه ی نمونه (Sampling)

استراتژی ترویج برند فانتا

یکی از بهترین تکنیک های ایجاد دانش برند در مصرف کننده یا خرده فروش ها، ارائه نمونه است. در این تکنیک شما هم سطح آگاهی از برند را افزایش می دهید و هم تداعی مناسبی در مشتریان خلق می کنید.

مثال واقعی: تکنیک توزیع نمونه برای یک برند شامپو

اهداف

  • تشویق مصرف کنندگان احتمالی به امتحان شامپو در نقاطی که پیش بینی می شود.
  • ارائه ی پیام برند به مخاطب: فقط یک شستشو از موهای جوان دور هستند.

برنامه

توزیع شامپوهای کوچک به همراه مجله، البته در مجله یک صفحه کامل آگهی چهار رنگ داده شد که نمونه ی شامپو در داخل آگهی چسبانده می شد.

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم جایگاه سازی برند بیشتر آشنا شوید

مجله تایمز به همراه یکی از محصولات جدید برند پنتین به نام اکسپرت (متعلق به شرکت پراکتراند گمیل) این پروژه را انجام دادند. بابت ه صفحه ۱۳ هزار دلار به مجله پرداخت شد و تیراژ مجله ۲ میلیون نسخه بود که به همین تعداد نمونه توزیع شد؛ یعنی برای هر نفر ۵/۶ دلار. این کمپین پس از ورود برند فرعی اکسپرت به بازار، سهم بازار پنتین را از ۲۰ به ۲۴% رساند؛ یعنی از تبلیغات رسانه ای معمولی بسیار پر سودتر بود و مخاطبان با برند آشنا شدند و تداعی مناسبی نیز در ذهنشان شکل گرفت.

 

۲ . تکنیک دادن جایزه در ازای خرید

جایزه و ترویج برند

الف) جایزه روی بسته (On Pack)

معمولا در این تکنیک کالایی فرعی به عنوان جایزه که پیش بینی می شود مورد احتیاج مصرف کننده و منطبق با هویت برند و کالای اصلی باشد، بر روی کالا اصلی نصب یا چسبانده می شود. بدین ترتیب مصرف کننده با خرید یک کالای مورد احتیاج، به رایگان صاحب کالای دیگری نیز می شود.

بسیار مهم است که جایزه ارائه شده با هویت برند مرتبط باشد، زیرا در اینجا هدف معرفی و تقویت برند کالای اصلی است، نه جایزه البته لازم است کالای اصلی بدون جایزه هم در قفسه ها موجود باشد تا مشتری متوجه تفاوت باشد و حتی اگر جایزه ی داشته شده مورد علاقه اش نباشد بتواند کالای اصلی را بخرد.

ب) جایزه درون بسته (In pack)

این تکنیک در دهه ی ۱۹۸۰ -۱۹۹۰ بسیار رواج داشت، اما به خاطر بهداشتی نبودن آن در پاره ای از موارد رفته رفته دچار محدودیت در اجرا شد. همان گونه که از نامش هم پیداست، جایزه ی خرید کالای اصلی درون بسته بندی آن قرار می گیرد که بیشتر برای مواد خوراکی قابلیت اجرایی شدن را دارد.

معمولا این جایزه به گونه ای طراحی می شود که مشتری را به خریدهای بعدی تشویق سازد. برای مثال، ارائه ی مجموعه ای از عروسک های بازی یا کارت های بازی یا بازی های کامپیوتری در بسته های خوراکی که بچه ها معمولا به جمع کردن مجموعه ی آن ها علاقه نشان می دهند.

ج) دادن جایزه در لحظه (Give Away)

این تکنیک موثرترین شکل ترویج فروش است. به طوری که در ازای خرید کالای مورد نظر، بلافاصله جایزه ای از سوی کارکنان فروشگاه اهدا می شود. در برخی مواقع جایزه از پیش مشخص است و بر روی بسته بندی نیز نوشته شده است که مثلا در ازای خرید این کالا بلافاصله یک عدد کوله پشتی هدیه می گیرید. در مواردی هم انتخاب جایزه را به شانس یا خرید واگذار می کنند، بدین ترتیب که شما با خریدن کالای اصلی که ترویج برند آن مد نظر است، حق چرخاندن دستگاه چرخ و فلک را صاحب می شوید.

این مقاله را حتما بخوانید: یک لوگو حرفه ای چه ویژگی هایی دارد؟!

ایستادن عقربه چرخ وفلک روی نام یکی از جوایز نشان می دهد که چه کالایی را برنده شده اید. در ترکیه برنامه ای تلویزیونی به نام چرخ و فلک چندین سال از تلویزیون پخش شد و باعث شد تا در برخی از فروشگاه های بزرگ این روش از محبوبیت بیشتری نسبت به دادن جایزه ثابت و مشخص برخودار شود، بدین ترتیب هیجان چرخاندن چرخ و فلک و آزمودن شانس برای بسیاری از خانواده ها به تجربه ای منحصر به فرد درباره ی برند می شد.

 

 

«معلم بازنشسته به علت ندادن کرایه ی خود در حال تغییر مکان از محله ی قدیمی خود بود؛ محله ای که در آن هزاران نوجوان را تربیت کرده و به عنوان افرادی مفید به جامعه تحویل داده بود. رفتن از محله قدیمی برای معلم بازنشسته  حکم ترک وطن را داشت، اما مجبور بود به خانه ی جدید نقل مکان کند، خانه ای که هیچ گاه به آن نرسید. در روز اسباب کشی معلم لوازم آشپزخانه ی خود را فروخت و با پولشان از فروشگاه برند ایکس یخچال جدیدی خرید. شاید هرگز  فکر نمی کرد که یک یخچال و یک برند مسیر زندگی او را تغییر دهد.

او برنده ی خوشبخت جایزه ی برتر قرعه کشی فروشگاه های زنجیره ای ایکس شد و صاحب خانه ای جدید در همان محله ی قبلی!…»

۳ . تکنیک قرعه کشی

قرعه کشی و ترویج برند

این تکنیک بیشتر بر اساس ایجاد تجربه ای به یاد ماندنی از برند طراحی شده است. گاهی اوقات هر خریداری می تواند در قرعه کشی شرکت کند و گاهی بنا بر سنایوری طراحی شده خریداران باید در یک مسابقه شرکت نمایند. البته باید بازی های انجام شده و جوایز در راستای هویت برند باشند.

این مقاله را حتما بخوانید:‌ با برند لویی ویتون، بزرگترین برند پرستیژ بیشتر آشنا شوید

معمولا در هر جای دنیا که بخواهید قرعه کشی برگزار کنید، لازم است مراسمی تدارک ببینید. هر چقدر جایزه ی قرعه کشی بزرگ تر و با نیازهای واقعی مخاطبان همسو باشد، اثر بخشی آن بیشتر است. در برخی مواقع می توان خوراک خوبی برای روابط عمومی برند از میان این قرعه کشی ها فراهم نمود. نمونه های آن در خارج ایران بسیار است. که از دل برنامه ی قرعه کشی داستان هایی را برای انتشار از طریق رسانه ها و حتی تنلیغات شفاهی بیرون می آورند.

اثر چنین برنامه هایی کمتر از یاد می رود، خصوصا اگر برنده شما باشید!

۴ . تکنیک استفاده از کوپن (Coupon )

کوپن و ترویج برند

این تکنیک یکی از رایج ترین تکنیک های درگیر کردن مشتری با برند است که هم برای محصولات جدید و هم برای محصولات قدیمی، هم برای تولید کننده و هم برای کانال های توزیع استفاده دارد. کوپن ها را از طریق مطبوعات، فروشگاه ها یا توسط بازاریابی مستقیم می توان توزیع کرد.

معمولا کوپن ها قول ارائه ی درصدی از تخفیف یا ارائه ی محصولی را می دهند. کوپن های تخفیف تاریخ اعتبار مشخص دارند و پیش از سر رسید باید مصرف شوند. کوپن های سریالی هم نوع دیگر آن است که باید تمامی شماره های کوپن را جمع کنید تا محصول وعده داده شده را صاحب شوید. کوپن های سریالی معمولا توسط مطبوعات ارائه می شوند؛ با این کار هم به فروش مطبوعات کمک می شود و هم مشتری با میل خود محصول را می خرد.

۵ . تکنیک حفظ مشتری یا برنامه ی وفاداری (Continuity Program)

وفاداری به برند

دیگر همه می دانند که حفظ مشتریان فعلی مقرون به صرفه تر از جذب مشتریان جدید است. از طرفی برنامه ی  برند سازی با رسیدن به مشتریان دائمی و وفادار است که معنا می یابد که آن هم از تعامل صحیح با مشتریان فعلی می گذرد. بنا بر این از جمله تکنیک های مهم ترویج فروش که در برند سازی استفاده می شود، برنامه حفظ مشتری است. این برنامه علاوه بر ایجاد وفاداری در مشتریان شرکت باعث می شود آگاهی و تداعی برند نیز در مشتریان می گردد.

بدین ترتیب اگر به مدل ارزش ویژه ی برند ۱۰ آکر توجه کنیم، این تکنیک ۳ عامل اصلی برند سازی را ( از میان ۵ عاملی که در شکل گیری و ارزیابی ارزش ویژه ی برند نقش دارند) با خود به همراه دارد؛ یعنی در خلق آگاهی از برند ( باعث یاد آوری برند می گردد)، کیفیت ادراک شده و وفاداری برند کمک می کند.

نمونه موفق این برنامه را در بانک ها و شرکت های هواپیمایی اکثر کشورهای دنیا دیده ایم. اساس کار بر این است که در هر بار خرید امتیازی به مشتری ارائه می شود که برای استفاده از این امتیاز یا امتیازها باید دوباره از شرکت خرید نماید. برخی از مشتریان امتیازهای خود را خرج نمی کنند و یا با افزایش میزان امتیازها به سطوح معمولی گرفته تا طلایی و ممتاز را در خود دارند که هر چه سطح مشتری و کارتش بالاتر برود، در ازای امتیازهای خود خدمات بالاتری را می گیرد.

برای نمونه، هواپیمایی کشور ترکیه (ترکیش ایرلاین) با ارائه کارت شاپ اند مایلز، به مشتریان خود به ازای میزان پرواز انجام شده امتیاز می دهد و حتی بر اساس آن مشتریان را بخش بندی می نماید و جوایز مختلفی را میان آنان توزیع می کند.

با استفاده از این تکنیک وفاداری مشتریان به برند افزایش می یابد و در درازمدت سودآوری شرکت نیز بیشتر می گردد. برای افرادی که زیاد مسافرت می کنند، این امتیازها فوایدی مانند اقامت رایگان در هتل و یا کرایه ی اتومبیل رایگان در مقاصد سفر، ویژه در کشورهای اروپایی را به همراه دارد.

لازم به ذکر است که بسیاری از شرکت ها در ایران نیز اقدام به ارائه ی این کارت های وفاداری به مشتریان خود کرده اند، اما نتیجه بخش نبوده و حتی بسیاری از مشتریان از کارت هایشان استفاده نمی کنند. به نظر شما دلیل موفق نبودن سیستم کارت های وفاداری در ایران چیست؟

 

چه قیمتی انتخاب کنیم که با هویت برند ما همسو باشد؟ چه قیمتی انتخاب کنیم که جایگاه برند ما را در بازار حمایت کند؟ در ضمن، مبحث قیمت گذاری تنها به انتخاب قیمت فروش مربوط نیست. تخفیف هایی که برای فروش محصول در نظر می گیریم نیز از اجزای قیمت گذاری محصول به شما می آیند. بنا بر این لازم است تا تحقیقات کافی در زمینه قیمت رقبا و ذهنیت ایجاد شده از قیمت را در بازار هدف انجام دهیم.

همچنین ضروری است با توجه به استراتژی کلان و اولیه ای که طراحی کرده ایم، دقت کنیم که در کدام دسته از طبقه بندی های موجود قیمتی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، می خواهیم قرار بگیریم.

انواع قیمت گذاری محصول برند

قیمت های بالا و ممتاز

ساعت رولکس

برای قرار گرفتن در این طبقه قیمتی، باید جزء رهبران کیفیت بازار باشیم. همچنین مبلغ تبلیغات و روابط عمومی قابل توجهی را باید برای این گروه از محصولات (محصولات با قیمت ممتاز ) هزینه کرد.

در این طبقه از قیمت گذاری باید دائما گوشه چشمی به قیمت گذاری محصول رقبا داشت، تاریخ بازاریابی سرشار از تجربیات شرکت های پیشگامی است که با یک محصول متمایز و قیمتی پرمایه و گران وارد بازار شدند، ولی در نهایت به خاطر عدم کاهش به موقع قیمت جای خود را به شرکت های تازه وارد دادند.

این مقاله را حتما بخوانید:‌ با برند لویی ویتون، بزرگترین برند پرستیژ بیشتر آشنا شوید

روش معمول رقبا در چنین مواقعی رفتن به سراغ  مشتریانی است که نسبت به قیمت حساس هستند و با کوچکترین کاهش قیمتی از سوی رقبا به سمت آن ها می روند. ویژه در بازارهای B2B، رقبا پس از تثبیت موضع خود، به سراغ مشتریان اصلی و پر سود شما می روند.

نکته: یکی از تجربیاتی که در یک بازار صنعتی داشتیم، به ما آموخت که در بازارهای حساس به قیمت لازم است خودمان گاهی قیمت ها را کاهش دهیم و با قیمت گذاری برد-برد روزنه ای برای نفوذ رقبا باقی نگذاریم.

قیمت متوسط

دستمال کاغذی سولو

برای محصولاتی است که کیفیت خوب با قیمت متوسط عرضه می کنند. نمونه موفق آن، دستمال کاغذی سولو در ترکیه است که با شعار «هم نرم،هم مقرون به صرفه» سال هاست که سهم بازار مناسبی را از آن خود کرده و به لحاظ فروش و میزان آگاهی از برند، پیوسته در حال رشد است. چنین محصولاتی به لحاظ هزینه های تبلیغات و روابط عمومی هم در حد وسط حرکت می کنند.

قیمت ارزان و نفوذی

معمولا برندهای معمولی یا محصولات بی نام از چنین قیمت گذاری محصول استفاده می کنند. کیفیت برای چنین محصولاتی مهم نیست و محرک اصلی در خرید قیمت است. این روش موقعی خطرناک است که همه رقبا با هم این کار را انجام دهند، مانند اتفاقی که چند بار در بازار فروش تورهای تابستانی برای آژانس هایی که تورهای ارزان ترکیه و دبی می فروشند، افتاده است.

وقتی معیار تصمیم مشتری قیمت است و شرکت ها برای جذب مشتری عنصر دیگری ندارند، قیمت ها به قدری پایین می آید که به ضرردهی و بازیگران و حذف برخی از رقبا منجر می شود.

این مقاله را حتما بخوانید: کلینکس، اولین نام تجاری دستمال کاغذی

فراموش نکنیم این روش قیمت گذاری برای برند سازی چندان مناسب به نظر نمی رسد، زیرا در ذهن مشتری قیمت پایین مساوی است با کیفیت پایین که در واقع ارائه ی کیفیت بالا با قیمت پایین هم چندان ممکن به نظر نمی رسد.

 

به چه عواملی هنگام قیمت گذاری محصول باید دقت کرد؟

  • رفتار مصرف کننده در مقابل کیفیت -قیمت در بازار هدف
  • هماهنگی قیمت با ویژگی های محصول جدید
  • برسی محیط بازار و قیمت های رقبا
  • بررسی هزینه های تمام شده
  • حساسیت مشتریان نسبت به قیمت

 

ارتباط میان کیفیت و قیمت 

همان طور که ناگل نیز در عوامل موثر در قیمت گذاری اشاره کرده، ارتباط میان کیفیت و قیمت و ذهنیت ایجاد شده در این باره در مشتری بسیار مهم است. معمولا مشتریان دوست دارند با قیمت کم، محصولی با کیفیت بالا را بخرند، برای مقایسه ی ارتباط قیمت – کیفیت، جدولی (ارائه شده توسط فیلیپ کاتلر) وجود دارد که نشان می دهد چند حالت ممکن است در این موضوع موجود است.

قیمت

بالا

قیمت

متوسط به

بالا

قیمت

متوسط

قیمت

متوسط به

پایین

قیمت

پایین

پایین ترین

قیمت

کیفیت بالا

 

(۱) استراتژی قیمت بالا (ممتاز) (۲) استراتژی ارزش بالا (۳)  استراتژی قیمت

ویژه (پرفایده)

کیفیت متوسط

 

(۴) استراتژی

قیمت گذاری اجحافی

(۵)  استراتژی قیمت و

کیفیت معقول

(۶)  استراتژی فایده ی

خوب

کیفیت پایین

 

(۷) استراتژی

قیمت گذاری چپاولی

(۸)  استراتژی قیمت

کاذب اقتصادی

(۹)  استراتژی قیمت

اقتصادی

 

استراتژی های ۴ و۷ و۸ در کار برند سازی، به طور اساسی اشتباه است؛ اگر چه شرکت های بسیاری در کشورمان از این استراتژی ها استفاده می کنند. چندی پیش برای مشاوره به شرکتی دعوت شدم که در کار واردات و فروش لوازم جانبی موبایل بود و قصد داشت با ساخت برند به کسب و کار خود رونق دهد. استراتژی شرکت، خرید کالای ارزان از چین و ارائه کالا در ایران با بسته بندی به ظاهر با کیفیت با قیمت متوسط به بالا بود.

نتیجه این که خرده فروش و مشتری پی یک بار استفاده به بی کیفیتی کالا پی می برد و برند را به عنوان برند بی کیفیت و با قیمت بالا شناسایی می کرد. به مرور زمان فروش کالا با برند مذکور سخت تر شد و حجم فروش کاهش یافت. چنین استراتژی هایی هیچ گاه به ساخت برند منجر نمی شوند و در واقع ضد برند هستند.

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شوید

استراتژی های ۱ و ۵  و ۹ در واقع همان هایی هستند که مشتری انتظارش را دارد؛ به قول قدیمی ها «هر چقدر پول بدی،آش می خوری» استراتژی های ۲ و ۳ و ۶ استراتژی های خاصی هستند که نسبت به رقبا ایجاد تمرکز می کنند. اما باید دقت کرد که در اجرای این استراتژی ها طول زمان و چگونگی اجرا بسیار مهم است.

در سال ۲۰۱۰ بسیاری از شرکت ها برای فرار از عواقب بحران اقتصادی، استراتژی شماره ۳ را انتخاب کردند. در زمان خود، این راهبرد مناسب به نظر می رسید؛ فقط انتظاری که مشتری از طول زمان یک تخفیف دارد، چقدر است؟ ۱۵ تا۲۰ روز، این طور نیست؟

حال اگر برندی زمان نخفیف خود را ۴ تا ۵ ماه ادامه دهد، چه اتفاقی در ذهنیت مشتری نسبت به این زمان تخفیف می افتد؟ یکی از تولید کنندگان پوشاک در ایران به خاطر همین تخیفیف های طولانی مدت خود دچار باور پذیر نبودن تبلیغاتش شده بود. تبلیغات این شرکت که دائما به بهانه های مختلف تخفیف های خود را اعلام می کردند، بی اثر شده بود و نمی دانم چرا اصرار داشت آن را ادامه دهد.

تحقیقات بازار نشان داده است چنین شرکت هایی در ذهن مشتری جایگاه قبلی خود را به لحاظ کیفیت از دست می دهند.

پس برای ایجاد ارزش ویژه برند که هدف اصلی ماست باید به دو موضوع زیر دقت کرد:

  • یافتن استراتژی مناسب قیمت گذاری محصولات فعلی
  • خط مشی هایی برای انتخاب مدت زمان و چگونگی اجرای برنامه های تخفیف و روش های پیشبرد فروش

قیمت گذاری روانی 

یکی از روش هایی که در قیمت گذاری محصول پیشبرد فروش استفاده می شود، قیمت گذاری روانی است. برای نمونه، استفاده از ۱۴،۹۹ به جای ۱۵ از ساده ترین این روش هاست که هنوز هم پاسخ می دهد. البته بعضی از صاحب نظران معتقدند که استفاده از عدد ۷ در آخرین رقم تاثیر دارد بسیار بیشتر نسبت به ۹ می گذارد.

اما موضوع مورد بحث ما تنها قیمت گذاری محصول نیست، بلکه قیمت گذاری برای ایجاد ارزش ویژه برند است. در چنین موضوع بالا بردن قیمت نسبت به رقبا به ایجاد تاثیر روانی برای کالاهایی که جایگاه قدرتمندی در ذهن مشتریان دارند (یعنی برندهای قدرتمند) منجر می شود. بالا بردن قیمت در ذهن مخاطبان این گونه کالاها به معنی بالا رفتن کیفیت و همچنین شخصیت برند است.

سیگار مارلبورو

نمونه ی موفق آن مربوط به مارلبورو است که با افزایش قیمت خود پس از بحران اقتصادی سال ۱۹۹۳ که کاهش قیمت ها را به همراه داشت، باعث شد سهم بازار خود را مدتی کوتاه ۸% افزایش دهد و بسیاری از مشتریان قدیمی خود را که از دست داده بود، برگرداند.

تاثیر روانی قیمت یر ارزش ویژه برند به حدی دانسته شده که بسیاری از متخصصان برند سازی با ارائه ی تخفیف برای برندهای قدرتمند تا حد زیادی مخالف اند و اثر منفی تخفیف بر هویت برندهای با کیفیت و درجه ی یک را به حدی می دانند که از سود حاصل از تخفیف در افزایش به مراتب بیشتر است.

در نهایت مشتریان برندهای خاص و معتبر، ارتباط مستقیمی میان قیمت و ارزش کسب شده از محصول را در ذهن خود ایجاد می نمایند تا بتوانند دوباره به خرید آن محصول اقدام کنند و نسبت به برند محصول وفادار بمانند. به همین خاطر است که می گویند تخفیف گاهی به این ارتباط ذهنی صدمه می زند.

  • تناسب قیمت با جایگاه ذهنی برند:

برای نمونه، درباره ی برند که جایگاه ذهنی لوکس و ممتاز دارد، باید به قیمت و نوع تخفیف هایی که ارائه می دهد، دقت کرد تا این جایگاه ذهنی را بر هم نزند و به جای کمک به ایجاد ارزش ویژه ی برند به آنتی برندینگ منجر نشود.

  • مقدار مصرف:

برای محصولاتی که کم مصرف می باشند، روش های قیمت گذاری و تخفیف متفاوت وجود دارد و نباید از روش های قیمت گذاری و تخفیف های محصولات تولید انبوه و کالاهای زود مصرفی شدنی استفاده کرد. بنا بر این پیش از هر اقدامی باید به دوره های خرید محصول توجه نمود.

  • محصول عمر و چرخه عمر محصول:

طول عمر محصول در قیمت گذاری و نوع تخفیف هایی که می دهیم موثر است. همچنین در نظر گرفتن این که محصول در کدام مرحله از چرخه عمر محصول قرار دارد.

  • انتظار صاحبان شرکت از میزان سود و سرعت رسیدن به سوددهی.

  • قیمت گذاری بر مبنای فعالیت رقبا:

در قیمت گذاری برای برندها همواره باید نیم نگاهی به محیط بازار و روش های قیمت گذاری رقبای نزدیکمان داشته باشیم. فراموش نکنید که ما در محیط ایزوله تجارت نمی کنیم.

 

این مقاله برگرفته از کتاب برندسازی در ۷ گام نوشته فرزاد مقدم از انتشارات سیته می باشد.

 

تبلیغات را هنر خلق تقاضا نامیده اند. ما هر روزه برای براورده ساختن احتیاجات خود خریدهایی را انجام می دهیم. تبلیغات با معرفی محصولات و ترغیب مشتریان باعث ایجاد خواسته های جدید در انسان ها می شود . برای هدفمند شدن فعالیت های تبلیغاتی نیاز به طراحی کمپین تبلیغاتی است. کمپین های تبلیغاتی. نوعی از برنامه ها راهبردی هستند که گاهی بیش از یک هدف تبلیغاتی را شامل می شوند .

پنج المان مهم کمپین تبلیغاتی

معمولا برای برسی و تشریح یک کمپین تبلیغاتی از ۵ عنصر که با حرف اِم ( 5M) آغاز  می شوند ،کمک می گیرند. هر کدام از این عناصر بخشی از کمپین تبلیغاتی هستند (Mission)، بودجه کمپین (Money)، پیام کمپین (Message)، رسانه هایی استفاده شده در  کمپین (Media)،ارزیابی نتایج و ایجاد تغییرات لازم در آن (Measurement)، هستند. هیچ کمپینی بدون این ۵ مرحله کامل نمی شود .

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شوید

البته برخی از استادان و آژانس های تبلیغاتی برای دقیق تر شدن مراحل آغازین کمپین، مدل  5M را به 8M  توسعه داده اند. ۳ عنصر اضافه شده ی آن عبارتند از: کالا (Merchandise)، بازار (Market )، انگیزه (Motive )، این مدل، در عمل کابردتری است، زیرا بدون وجود بازار، کالا و انگیزه یک ارتباط اثر بخش یک کمپین مدرن کام نیست. اما از آن جا که در این کتاب، هدف اصلی موضوع برند سازی است، از همان مدل قدیمی استفاده می کنیم.

فراموش نکنیم در این جا هدف کمپین تبلیغاتی، پیشبرد برنامه برند سازی و خلق ارزش ویژه ی برند به وسیله ی ارتباطات یکپارچه ی بازاریابی است.

تعیین اهداف کمپین تبلیغاتی 

گام نخست در طراحی کمپین های تبلیغاتی برند ها، تعیین اهداف تبلیغات است. در کار برندسازی، بدون تعیین اهداف تبلیغاتی هیچ قدمی بر ندارید. فرض کنید که می خواهیم برند جدیدی را به بازار عرضه کنیم. در ابتدا باید تعیین کنیم که جایگاه مورد نظر ما برای این برند کجاست. اگر برندی که برایش تبلیغات می کنیم هم اکنون در بازار موجود است، پس هدف از تبلیغات برندسازی مجدد۱ است، بنا بر این باید جایگاه جدیدی در بازار برای ان مشخص نماییم.

جایگاه مورد نظر و اطلاعات بازار، نخستین جزئیاتی هستند که باید در اختیار آژانس تبلیغاتی قرار دهیم تا آژانس بتواند کمپین تبلیغاتی مناسبی را برای ما طراحی نماید. درباره ی کمپین تبلیغاتی محصولات جدید ممکن است در جریان اجرای کمپین، بیش از یک هدف تبلیغاتی داشته باشیم که مسلما برای هر هدف یک مرحله مجزا  در نظر خواهیم گرفت .

مثال خارجی. هنگامی که کلگیت قصد داشت در سال ۱۹۹۵ برند جدیدی با نام خمیردندان فابولوسو را در ترکیه به فروش برساند، کمپینی دو مرحله ای را به اجرا در آورد. مرحله نخست، آشنایی بازار با نام برند بود و در تبلیغات این مرحله فقط قرار بود مشتری با نام برند و تلفظ درست آن را آشنا گردد. اما در مرحله دوم، درباره ی خصوصیات محصول مانند بوی خوش و قدرت تمیز کنندگی دندان ها به مخاطبان اطلاع رسانی می شد.

۱ – اطلاع رسانی در ساخت برند

 

در موضوع برند سازی، معمولا اطلاع رسانی همرا با ایجاد تمایز است. اما پیش از هر کاری باید بدانیم که اطلاع رسانی برای کدام بخش از بازار انجام می شود و قرار است چه جایگاهی در ان بخش بازار داشته باشیم؟ این اطلاع رسانی به چه ذهنیتی از برند ما در مخاطبان هدف منجر می شود ؟

گام نخست تمام برندهای موفق در اطلاع رسانی و ایجاد تمایز یک چیز است: انتخاب گروه های مشخص از بازار به عنوان مخاطبان هدف . یعنی اگر بخواهیم همه را داشته باشید، کسی را نخواهد داشت. آیا با این فرمول در زندگی روزمره ی ما هم جاری نیست؟

برای اطلاع رسانی درباره ی این که ما متمایز هستیم باید ابتدا متمایز باشیم. راه های بسیاری برای ایجاد تمایز و خلق خبر در این زمینه وجود دارد:

  • نخستین بودن در ارائه یک محصول.
  • چالشگر بازار بودن، یعنی رقیب سرسخت رهبر بازار بودن (دقت کنید در هر طبقه ی محصول دو نام رقیب را همه ذکر می کنند: کوکاکولا و پپسی، کداک و فوجی، ایران خودرو و سایپا، اپل و سامسونگ، در بازار تلفن های همراه اول و ایرانسل و الی اخر).
  • پایین ترین قیمت بازار یا رهبری قیمت بازار (لازم نیست یک برند حتما گران باشد، نمونه ی موفق از برندهایی که رهبر قیمت هستند، فروشگاه های زنجیره ای وال مارت است).۱
  • قیمت های ممتاز و پرستیژی (به همراه کیفیت بالا برای جذب گروه های خاص از بازار) .
  • ارائه ی کیفیت و کمیت بیششتر از روش های دیگران، اندازه، شکل، رنگ، بو و طعم متمایز.
  • روش توزیع متمایز و بسیاری از روش های دیگر که ما را از رقبایمان متمایز می کند.

برای هر کدام از موارد بالا می توان نمونه ی موفقی از کمپین های تبلیغاتی را نام برد که با استفاده ی درست از یک نقطه تمایز در اطلاع رسانی موفق شدند تا در گام نخست برای برند خود در بازار جایگاهی ویژ ایجاد کنند. نمونه های بسیاری از این نوع کمپین تیلیغاتی اطلاع رسانی و ایجاد تمایز را می توان ذکر کرد، به طوری که انتخاب یک نمونه برای ارائه در این کتاب واقعا دشوار بود، اما به هر حال یک نمونه انتخاب شد.

 

سون آپ،یک اطلاع رسانی و ایجاد تمایز موفق

در دهه ی ۷۰م. کوکاکولا و پپسی کولا به قدری بازار نوشیدنی های گازدار را از آن خود کرده بودند که کلمه کولا مترادف با نوشیدنی گازدار شده بود. در چنین شرایطی دو راه حل برای طراحی کمپین تبلیغاتی برندی به نام  7up مشاهده می شد.

راحل اول: حال که همه ی مردم کولا می نوشند، خود را نوشابه ای با پسوند کولا بنامد و از موج ایجاد شده، در بازار نهایت استفاده نماید. بدین ترتیب با استفاده از فرهنگ مصرف کولا در بازار، کولای لیمویی یا همان لیمون کولا را در رده ی سوم (پس از کوکاکولا و پپسی کولا) به بازار ارائه بدهیم. از آن جا که اقبال عمومی به کولاها تایید شده بود، این راحل مطمئن به نظر می رسید.

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم جایگاه سازی برند بیشتر آشنا شوید

راحل دوم: یک راحل یا ریسک بالا. حالا که همه ی مردم کولا می نوشند، به آن ها نوشیدنی جدیدی بدهیم؛ چیزی که کولا نباشد. اما نباید فراموش کرد که مردم کولا را می شناسند، پس باید ارتباطی میان آنچه پیش تر در ذهن مشتریان قرار داشت با آنچه تازه عرضه می شد، ایجاد کرد. یعنی باید بین نوشیدنی جدید و کولا ارتباط برقرار می شد. در چنینن شرایطی کمپین طبلیغاتی با شعار «سون آپ، نوشیدنی غیر کولا»۱ شکل گرفت. قرار گرفتن در جایگاهی ضد رهیر بازار، به اطلاع رسانی سون آپ کمک بزرگی کرد .

راه حل دوم باعث شد تا فروش سون آپ که از این کمپین آغاز شده بود، به ناگهان ۱۰۰% افزایش پیدا کرد و این رشد تا جایی ادامه یافت که سومین نوشابه ی غیر الکلی دنیا لقب گرفت و به عنوان جایگزینی برای نوشابه کولادار در ذهن مردم جایگاه یافت.

۲-ترغیب به خرید برند

معمولا با هدف اقناع مشتری برای خرید و استفاده از برند کمپین هایی راحی می شود تا عادات مشتری را تغییر دهند و او را ترغیب نمایند تا محصولات یا محصول برند مورد نظر را تجربه کند. به همین خاطر در این نوع کمپین ها معمولا دلیلی برای خرید ارائه می شود؛ دلایلی از قبیل ارزان تر بودن، با کیفیت بودن، سالم بودن و جایگزین بهتری بودن نسبت به محصولات دیگر. نمونه تبلیغات باتری انرژایزر که در آن با نشان دادن مشکلات ایجاد شده توسط باتری های ضعیف، مخاطبان را ترغیب به خرید انرژایزر می کند.

۳- یاد آوری برند

این نوع کمپین ها بیشتر برای برند هایی که در دوره ی بلوغ عمر خود به سر می برند و وظیفه ی تبلیغات، یادآوری نام برند برای تازه نگه داشتن حافظه و تشویق بخ خرید مجدد است. حتی گاهی برندهای قدیمی با هدف یادآوری کمپین هایی  را عرضه می کنند که نشان دهند سال های سال مورد اقبال مشتریان خود بوده اند از این دست تبلیغات بسیار زیاد است.

نمونه ی موفق آن را درکمپین تبلیغاتی جشن ۱۲۵ سالگی کوکاکولا می توان دید که تیلیغات متنوعی را برای رسانه های مختلف رادیو، تلویزیون، رسانه های چاپی و اینترنت آماده کرده بود تا یادآوری کند که بیش از صد سال است کوکاکولا در کنار شما بوده است.

 

این مقاله برگرفته از کتاب برندسازی در ۷ گام نوشته فرزاد مقدم از انتشارات سیته می باشد.

 

 

 

 

انتخاب و ساخت شعار تبلیغاتی و تجاری همپای انتخاب نام­ های تجاری اداری بسیار حائز اهمیت است. هر برند باید مالک یک شعار برند یا یک شعار تبلیغاتی خاص باشد که آن را در ذهن مخاطب جا بیندازد. ساخت شعار برای برند در واقع یک مهارت و تخصص است و اصول و ترفند­هایی دارد. در این مقاله تصمیم داریم ترفند­هایی کاربردی را با شما درمیان بگذاریم که شما به کار بستن آن­ها بتوانید در زمانی کوتاه یک یا چند شعار تبلیغاتی و تجاری قدرتمند بسازید. چند نمونه از برند­های ایرانی که با شعار تبلیغاتی همراه هستند در اینجا برای شما مثال می­زنیم.

هیمالیا: بر قله زیبایی­ها

سایپا: همپای مهربان ایرانیان

ایران خودرو­ها : راه تو را می خواند

هیچ کدام از ترفند­هایی که باعث قدرتمندی یک شعار تبلیغاتی می­شوند در این نمونه­ ها به کار گرفته نشده است. در ادامه مقاله ترفند­های ساخت شعار تجاری قدرتمند آشنا می شویم. با ما همراه باشید.

ترفند نخست: سراغ ویژگی خاص برندتان بروید

برخی برندها ویژگی های خاص خود را دارند که آن­ها را در میان رقیبانشان خاص و متمایز می­کند. این برند­ها باید در ساخت شعار تجاری و یا شعار تبلیغاتی روی همین ویژگی منحصر به فرد­شان تمرکز کنند. با یک مثال موضوع را شرح می­دهیم. برند خودروسازی ولوو نمونه خوبی از یک برند با ویژگی­های منحصر به فرد بوده است. خودرو­های ساخت به جای ظاهر زیبا و با کلاسی که بسیاری برند­های خودرو داشتند دارای ایمنی فوق العاده و مثال زدنی بودند.

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شوید

این شرکت خودرو سازی سوئدی، تلاش فراوانی برای ارتقا ایمنی خودرو­های شخصی انجام داد و با این که طراحی ظاهری چندان دلچسب نداشت اما خریدن این اتومبیل چیزی مثل بیمه عمر بود. ولوو توانسته بود ایمنی را به خوبی به عنوان شعار تبلیغاتی خود در ذهن مشتری­ها جا بیندازد و به همین دلیل سال­های سال توانست لقب پرفروش ترین خودروی وارداتی ایالات متحده را از آن خود کند. ولوو روی موضوعی تمرکز کرد که تقریبا برای تمام اتومبیل سواران و علی الخصوص کسانی که فرزند دارند بسیار مهم است : ایمنی اعضای خانواده

منظور از ویژگی منحصر به فرد برند چیزی است که رقبا نتونند ادعایش را بکنند. یعنی برند و محصولتان دارای ویژگی باشد که اثبات آن برای شما کار سختی نباشد ولی رقبا نتوانند یا برایشان سخت باشد که آن ادعا را بکنند. به طور مثال در ادامه مقاله شعار تجاری چند برند مشهور جهان که روی ویژگی منحصر به فرد و غیر قابل رقابتشان تاکید دارد توجه کنید:

شعار تبلیغاتی BMW

شعار تبلیغاتی BMW

بی ام و : نهایت رانندگی

با کیفیت عالی و کلاس خاصی که این برند دارد اثبات این ادعا که با ماشین­هایش نهایت لذت و حس رانندگی را می توان به دست آورد برایش کار سختی نیست. بسیاری از رقبایش هم به سختی می­توانند خودشان را با این برند نام دار مقایسه کنند. همین موضوع  باعث شده است این کمپانی اتومبیل سازی سال­های سال روی این شعار تبلیغاتی تمرکز کند و یکی از پرفروش ترین و پرسودترین خودروسازی­های دنیا باشد.

کوکاکولا : یک چیز واقعی

کوکاکولا چون اولین شرکتی بوده که توانست این نوشیدنی را از محتویات برگ کوکا و دانه­های کولا استخراج کند می تواند لقب واقعی بودن را به خود اختصاص دهد. یعنی ما بقی کولا­ها تقلیدی هستند و این ادعای درستی است که رقبا نمی توانند انکارش کنند.

ترفند دوم: تصویر سازی کنید

شعار تبلیغاتی قدرتمند است که خاطره انگیز باشد. خاطره یعنی چه؟ یعنی هر چیزی که در ذهن ما ماندگار شده است و به خوبی در ذهن ما حک شده باشد. پس این تصاویر هستند که در خاطر ما خاطره می­سازند و خاطره انگیز هستند. پس نتیجه می گیریم اگر قصد دارید یک شعار تبلیغاتی قدرتمند و خاطره انگیز بسازید نقش واژه ­های تصویری را فراموش نکنید.

واژه‌های تصویری یعنی واژه‌­هایی که ماندگار می­شوند. اگر به طراحی لوگو برندهایی که از تصویری قابل ادراک استفاده کرده اند مانند شرکت اپل دقت نمایید به این نکته می رسیم که هر ایده تصویری قابل تشخیص برای مخاطب ذهن مشتریان را جادو می کند و شاید می توان با قطعیت گفت تصویری بودن کلام ماندگاری آن را تضمین می کند.

از شعار تبلیغاتی آی پاد تا اچ پی

یک نمونه شعار تجاری با تصویر سازی عالی شعار تبلیغاتی است که اپل برای محصول آی پاد از آن استفاده می کرد هزار آهنگ در جیب شما.

اپل با این شعار تبلیغاتی خودش را به صدر لیست فروشندگان پخش کننده­های جیبی آهنگ رسانید چرا که این شعار به شدت تصویری، مملوس و قدرتمند است.

واژه هزار که در این جا معنی فراوان می­دهد و ترکیب واژگانی جیب شما هر دو تصاویر قدرتمند را در ذهن ما ایجاد می­کنند.

ترفند سوم: از تجانس آوایی و قافیه بهره بگیرید

در مغر ما بیش از ۱۰۰ میلیارد سلول مغزی وجود دارد که با هم در ارتباط هستند. تحقیقات نشان می­دهد ترکیب­ ها و جملاتی که قافیه دارد یا دارای تجانس آوایی هستند می­ توانند در سلول­های مغزی ما مسیرهایی را ایجاد کنند. دقیقا مانند سیم کشی­ های درون یک دستگاه الکترونیکی.

همین ویژگی باعث می­شود این ترکیب­ها و جملات بسیار بهتر در خاطرمان بمانند. برای نمونه اگر دقت کنید می­بینید بسیاری از ضرب المثل­های ماندگار ایرانی قافیه دار هستند :

شتر دیدی ندیدی

آستین نو بخور پلو

بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد

جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود.

شعار تجاری برند لکسوس

هدف از ساخت شعار تجاری ماندگاری آن در ذهن مشتری می باشد. بنابراین استفاده از قافیه و تجانس آوایی یکی از ترفند­های مهم ساخت شعار تجاری است.برند­ های معروف بین المللی از این ترفند بسیار استفاده می­کنند. یکی از معروفترین برند­هایی که از این ترفند استفاده کرده است شعار کمپانی خودروسازی لکسوس است که دسامبر­های خاطره انگیز می­باشد.

شرکت پست آمریکا

یک شرکت پستی در آمریکا شعار آن این است که اگر جا شود حمل هم می­شود!. شعار این برند منظورش این است که شرکت پستی ما جعبه­های متفاوتی دارد که اگر وسایل شما در آن جعبه­ها جای بگیرد هزینه بسیار مناسبی را خواهید پرداخت. این شرکت به خوبی توانسته است این جمله را در شعاری دارای قافیه و خوش آوا و به یاد ماندنی خلاصه کند.

ترفند چهارم: قدرت تکرار را فراموش نکنید

استفاده از ترفند تکرار یکی از قدرتمندترین روش­های ساخت شعار تجاری یا شعار تبلیغاتی است که در منابع انگلیسی به آن REPETITION می­گویند. ساختن شعار­هایی که دارای تجانس آوایی باشند کمی سخت است و ساختن شعار­های دارای قافیه احتمالا سخت تر می­باشد. اما ساختن شعار تجاری با ترفند تکرار بسیار راحت تر است.

این مقاله را حتما بخوانید: هر آنچه که باید در انتخاب نام برند بدانید!!

این ترفند یعنی یک واژه قدرتمند را در شعار تبلیغاتی تکرار کنیم. استفاده از ترفند تکرار در ساخت شعار تجاری با وجود قدرتمند بودن ساده است فقط باید دقت کرد که شعارتان بی ربط نباشد و تکرار را روی یک وازه  قدرتمند قرار دهید که پیام خاصی را به مخاطب می­دهد.

در زیر نمونه ای از شعارتجاری برند­های معروف جهان که از ترفند تکرار در شعار استفاده می­کند را مثال می زنیم:

  • شعار تجاری برند مواد شوینده اکسی‌کلین: Don’t clean it, OxiClean it
  • شعار تجاری شرکت pfizer بزرگ‌ترین شرکت داروسازی جهان: Life is our life’s work
  • شعار تجاری برند تولید شیر Mayfield: The milk lovers milk
  • شعار تجاری برند تولید پیتزای papa johns: Better ingredience, Better pizza!

حالا چند برند ایرانی را مثال می­زنیم که از ترفند تکرار استفاده کرده است:

برند خودکار بیک: فقط بیک مثل بیک می­نویسد.

برند صا ایران: هر روز بهتر از دیروز.

شعار شوفاژ دیواری گلدیران: از ماست که گرماست.

شعار برند مواد شوینده تاژ: همیشه کیفیت، همیشه تاژ

ترفند پنجم: با تناقض شعار خاص بسازید!

استفاده از تناقص ترفند دیگری در ساخت شعار تجاری است. ترفند تناقص یعنی استفاده از واژه یا جمله ای در شعار تجاری که مخاطب انتظار آن را ندارد. و یک جور حالت معکوس به حساب می­آید. مانند بسیاری از ضرب المثل­های ایرانی

آش نخورده و دهان سوخته

فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه

اشک تمساح

شعار تبلیغاتی نایکی

شعار تبلیغاتی نایکی

شعار تجاری برند مشهور نایکی: فقط انجامش بده

نایکی حدود ۳۰ سال است که از این شعار استفاده می­کند. این برند از ترفند هوشمندانه تناقض در این شعار تجاری استفاده کرده است. از قدیم به ما گفته اند که اول فکر کن و سپس انجام بده اما این شعار تجاری تناقضی با این اصل است.

ترفند ششم: در شعارهایتان از ایهام استفاده کنید

ترفند دیگر در ساخت شعار تجاری قدرتمند استفاده از کلید ایهام است. ایهام یعنی وجود واژه ای در شعار تبلیغاتی که همزمان دو معنی را القا می­کند. در منابع انگلیسی به این ترفند DOUBLE-ENTENDRE می­گویند. شعار تجاری برند جواهر دییرز که الماس عرضه می­کند و قبل تر به آن اشاره کردیم مثال خوبی است:

الماس ابدی است!

در این شعار واژه الماس علاوه بر معنی واقعی اش استعاره از عشق هم می­باشد.

بزرگترین کتاب فروشی روی زمین

آمازون بزرگترین رود کره زمین است. و نام تجاری این برند هم آمازون است. پس این شعار هم به نام این شرکت و هم به محل جغرافیایی که نام این برند را از آن گرفته شده؛ اشاره کرده است.

برند ایرانی چسب رازی هم تا حدودی از ترفند ایهام برای ساخت شعار تجاری استفاده کرده است: همه راضی از چسب رازی

دو نکته پایانی:

  1. از شعر­های نخ نما پرهیز کنید

  2. شعار قدرتمند­تان را عوض نکنید!

آنچه خواندیم

پس از انتخاب نام برند و رنگ برند به قسمت انتخاب شعار تبلیغاتی برای برند می­رسیم. در این مقاله با آوردن مثال­های متعدد ترفند­های انتخاب شعار تبلیغاتی را ذکر کردیم. انتخاب یک شعار مناسب یکی دیگر از مواردی است که باید برای برندتان توجه کنید و با هوشمندی به شعار تبلیغاتی و تجاری قدرتمند برسید.

خلاصه آنچه خوانده ایم

در این مقاله ما در رابطه با تاثیر انتخاب رنگ و چگونگی انتخاب رنگ برند به تفضیل شرح دادیم. متوجه شدیم به عنوان یک برند و نام تجاری اگر بخواهید یک ارتباط عاطفی قوی در مشتریانتان ایجاد کنید انتخاب یک رنگ بسیار مناسب می­تواند کمک بسیار شایانی بکند. همچنین علم روانشناسی رنگ­ها این امر را به خوبی ثابت کرده است که شنیدن برخی عبارات تداعی کننده چگونه هیجان و رنگی در ذهن­ها می­شود و همین باعث می­شود که نام یک برند و تجارت متمایز شود. برای انتخاب نام برند و تجارت استفاده از رنگ­های اصلی را توصیه کردیم. و همچنین تاثیر فرهنگ و تاریخ در نام برند را بیان کردیم.که یا توجه به این گزینه انتخاب رنگ­های خنثی یا فرعی نیز بسیار کارساز است.

در نهایت نتیجه می­گیریم انتخاب یک رنگ مناسب برای برندتان باعث می­شود تا پیشرفت بسیار زیادی در جلب مشتری و متمایز بودن برندتان در ذهن عموم شود.

 

 

 

 

وقتی کالایی کاملا جدید پدیدار می شود، قلاب کردن یک نام مشهور به آن تقریبا همیشه اشتباه است. دلیل این امر روشن است. یک نام مشهور به این دلیل مشهور است که نماینده و یادآورنده ی مسئله ای است که در ذهن مشتری جایگاهی دارد. یک نام واقعا مشهور، روی بالاترین پله ی نردبانی قرار گرفته است که چهارچوبی مشخص دارد. اگر قرار است کالای جدید موفق باشد، به نردبانی جدید نیاز دارد. نردبانی تازه، اسمی تازه. طراحی لوگو و هویت بصری تازه، به همین سادگی

اما فشارهای همگام شدن با نام مشهور بسیار زیاد است. «نام مشهور، پذیرفته شده است، مشتریان و خریداران احتمالی ما و شرکت را میشناسند و اگر نام ما را روی کالای جدید ببینند، احتمال پذیرش آن کالا بسیار بیشتر میشود.»

اما چنین منطقی کاملا اشتباه است.

تجربه تلخ زیراکس

زیراکس تقریبا یک میلیارد دلار برای یک شرکت کامپیوتری سودآور هزینه کرد که اسم کاملا مناسبی مانند سیستم های داده های علمی (Scientific Data Systems) داشت. بعد چه کرد؟ البته نام شرکت را از سیستم های داده های علمی به سیستم های داده های زیراکس (Xerox Data Systems) تغییر داد. چرا؟ آشکارا به این دلیل که زیراکس نامی بهتر و شناخته شده تر بود. نه تنها شناخته شده تر، بلکه زیراکس نوعی بازاریابی پر ابهت و رمزآلود دارد.

زیراکس

این تبلیغ کامپیوتر زیراکس، مشکل را مشخص می کند، اما راه حلی نشان نمی دهد. زیراکس در طول چندین سال، چند میلیارد دلار در بخش کامپیوترش از دست داد تا این که سرانجام مدیران دست از آن شستند و تلاش های جایگاه سازی خود را به شرکت کپی اسناد و اوراق معطوف کردند. هر چیزی که کپی نمی کنند، بهتر است از این جا برود.

قانون الاکلنگ

وقتی به ذهن خریدار نگاه می کنید، می توانید ببینید کجا اشتباه کرده اید؛ و این همان قانون الاکلنگ است. یک نام نمیتواند نماینده ی دو کالای کاملا متمایز باشد. وقتی یکی از این کالاها بالا می رود، دیگری پایین می آید.

زیراکس به معنای ماشین کپی است، نه کامپیوتر (اگر از منشیتان بخواهید برایتان یک نسخه زیراکس بگیرد، اگر در عوض یک حلقه ی نوار مغناطیسی دریافت کنید، از کوره در میروید). حتی زیراکس هم این را می داند. عنوان یکی از تبلیغات کامپیوتری آنها می گوید: «خنده دار است.تو شبیه ماشین زیراکس نیستی.» و خط بعدی ماشین زیراکسی که نمی تواند کپی بگیرد.»

این مقاله را حتما بخوانید: جوهره برند در برندسازی چیست ؟

برای موفق بودن، زیراکس باید کاری می کرد که زیراکس مفهوم کامپیوتر داشته باشد. آیا چنین کاری برای شرکتی که جایگاه دستگاه کپی را دارد، امکان پذیر است؟ شرکتی که ۹۰ درصد از حجمش را دستگاههای کپی تشکیل میدهند.

زیراکس چیزی بیشتر از نام است. زیراکس یک جایگاه است. زیراکس هم مانند کلینکس، هرتز و کادیلاک نمایانگر جایگاهی از ارزشی طولانی مدت است.

وقتی کسی بخواهد جایگاهتان را بگیرد، به اندازه ی کافی بد است؛ اما اگر این جایگاه را خودتان از خودتان بگیرید، دیگر فاجعه است.

مصداق الاکلنگ در برندهای هاینز و ولاسیک

هاینز و قانون الاکلنگ

هاینز و قانون الاکلنگ

هاینز (Heinz) چیست؟ پیش از این به معنای خیارشور. کلمه خیارشور متعلق به هاینز بود و بیشترین سهم را داشت. سپس این شرکت کاری کرد که هاینز معنای سس کچاپ را پیدا کند و بسیار هم موفق شد. هاینز اکنون برند درجه ی یک در کچاپ  است.

و اما چه به سر سمت دیگر الاکلنگ امد؟ هاینز سرگروهی خیارشور را به ولاسیک (Vlasic) واگذار کرد.

این مقاله را حتما بخوانید: قبل از انتخاب نام برای برند، حتما این مقاله را بخوانید.!

هاینز (Heinz) شرکتی بزرگتر با اسمی بهتر نسبت به ولاسیک (Valsic) و گربر (Gerber) است. اما ولاسیک در زمینه ی خیارشور و گربر در زمینه ی غذای بچه، فروش بیشتری از هاینز دارد. شرکتی بزرگ با سابقه ای فراوان، معمولا نمی تواند با شرکتهای کوچکتری که موقعیتی مشخص دارند، به خوبی رقابت کند. اندازه مهم نیست، اما جایگاه سازی مهم است.

روش تک جایگاهی پراکتر اند گمبل

برای روشن کردن مزایای نام های جداگانه به جای استفاده از نام خود شرکت می توان شیوه های به کار گرفته شده توسط پراکتر اند گمبل و کلگیت – پالمولیو را با هم مقایسه نمود.

روی بسیاری از محصولات کلگیت – پالمولیو میتوانید اسم شرکت را ببینید. برخی از آنها عبارت اند از: خمیردندان کلگیت، خمیر ریش فوری کلگیت، ضدعفونی کننده ی دهان کلگیت ۱۰۰، مسواک کلگیت و پودر دندان کلگیت. همچنین مایع شوینده ی پالمولیو، اصلاح فوری پالمولیو، خمیر ریش پالمولیو و صابون پالمولیو.

پراکتر اند گمبل

نمونه ای از روش تک جایگاهی پراکتر اند گمبل

اما در مورد محصولات پراکتر اند گمبل، اصلا اسم شرکت را در کنار نام محصول نمی بینید.پراکتر اند گمبل هر کالایی را با دقت تمام جایگاه سازی کرده است، بهگونه ای که جایگاهی منحصر به فرد در ذهن داشته باشد. برای مثال تاید(Tide) لباسها را «سفید» می کند، چیر (Cheer) لباسها را «سفیدتر از سفید» می کند و بولد (Bold) آنها را «براق» می سازد. پراکتر اند گمبل با تعداد کالاهای کمتر (۵۱ کالا در برابر ۶۵ کالای کلگیت – پالمولیو)، میزان تجارتش دو برابر و میزان سوددهی اش سه برابر بیشتر از کلگیت – پالمولیو است.

گرچه این روزها در خیابان مدیسون مد شده که تبلیغات پراکتر اند گمبل را ناچیز بشمارند، اما جالب است به این نکته اشاره کنیم که پراکتر اند گمبل درآمد سالیانه اش از تمامی ۶ هزار آژانس تبلیغاتی آمریکا بیشتر است.

مهمتر از آن که برند شما به کجا می رود آن است که در کجا قرار دارد. یکی از راهکارهای مشهور و موثر تحلیل وضعیتمان در بازار، روش سوات (SWOT) نام دارد که مخفف چهار کلمه ی قدرت (strength) ، ضعف (weakness)، فرصت (opportunity) و تهدید (threat) در زبان انگلیسی است. نقاط قوت و نقاط ضعف مفهومی درون سازمانی دارند و فرصت ها و تهدیدها موضوعاتی مهم در خارج سازمان است.با نوشتن صحیح و دقیق این ۴ پارامتر و تحلیل درست آن ها با یکدیگر راهبردهای استراتژیک مهمی را برای برند به دست می آوریم.

پس با این مقاله بسیار مهم که در حوزه برندسازی در تحریریه ایده پردازان گردآوری شده است همراه باشید:

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی بیشتر آشنا شوید

نقاط قوت و ضعف swot

مورد نخست، نقاط قوت است که در مدل SWOT برای تحلیل گران برند اهمیت بسیار دارد زیرا برند ها را باید روی نقاط قوت سازمان ایجاد نمود . فقط کافی است به آنچه می خواهیم به آن برسیم دقت کنیم. گاهی اوقات رسمیت و تمرکز بالای یک شرکت برای رسیدن به هدفی مشخص و ساخت یک برند نقطه ی قوت است. گاهی نیز دقیقا برعکس انعطاف پذیری نقطه‌ی قوت و بدرد بخوری برای برند ما محسوب می شود. در نقاط قوت برند تقلید نکنید و باید دقیقا به چیزهایی توجه کنید که نقاط قوت برند شما محسوب می شوند.

نقاط ضعف نیز معمولا در این گونه تحلیل ها تعدادش کم میشود. گاهی علاقه ای نداریم به آنها فکر کنیم و پیدایشان هم نمی کنیم. ولی بررسی دقیق آن ها می تواند راهکارهای اثر بخشی برای برندسازان به همراه داشته باشد.

فرصت ها و تهدید ها swot

همان طور که پیش تر گفته شد این دو پارامتر در راهکار SWOT برون سازمانی هستند. بررسی این موارد تاثیر مهمی بر خلق هویت برند ایفا می کند. اینکه رقبای ما از چه معایبی رنج می برند،و یا بر چه نقاط قوتی شکل گرفته اند، اینکه در چه شرایط سیاسی، اقتصادی و … قرار گرفته ایم و بررسی دقیق همه این موارد می تواند نقشه مشخصی از فرصت ها و تهدید ها به ما نشان دهند.

اینکه رقیب شما چه نقاط دردی را برای مخاطبانش ایجاد میکند فرصتی است برای برند شما تا بتواند با پوشش آن جایگاهی مورد قبول در اذهان ایجاد کند. همچنین این مفهوم می تواند در خلق هویت بصری برند از جمله تصویر برند و طراحی لوگو آن نیز راه گشا باشد.

بخش مهم دیگری که در شناسایی خودمان اهمیت دارد، شناسایی جایگاهمان نسبت به رقباست. این بخش از چند جهت قابل بررسی است. فقط فراموش نکنیم انچه در برند سازی مهم تر است جایگاه ما در ذهن مشتری است.

جایگاه سازی برند به تمام فعالیت های که باعث می شود یک برند برای محصول یا تصویر خود در ذهن مشتریان مورد نظرش جای ویژه ای باز کند و خود را از رقبا متمایز سازد گفته می شود

جایگاه سازی یک مفهوم انقلابی در بازاریابی بود که در سال ۱۹۸۱ توسط ال ریس و جک تروت ارائه شد. انان جایگاه سازی را به صورت چارچوبی در نظر گرفتند که شرکت ها بر اساس ان برندشان را خلق می کنند و خود را در اذهان مشتریان متمایز می سازند. برای متمایز بودن به یک ایده ی جدید نیاز دارید و گاهی هم می توان یک ایده ی قدیمی را به یک بازار جدید ارائه داد.

این مقاله را حتما بخوانید : با مفهوم جایگاه سازی برند بیشتر آشنا شوید

SWOT

دهانشویه SCOPE نمونه ای کاربردی از درک درست SWOT

یکی از قویترین برنامه های پراکتر اند گمبل، برنامه ای است که برای دهانشویه اسکوپ طراحی کرد. پراکتر اند گمبل از دو کلمه برای بازسازی جایگاه لیسترین رقیب استفاده نمود: نفس جادویی

همین دو کلمه برای بی اثر کردن شعار بسیار موفق لیسترین که می گفت : دو بار در روز، طعمی که از آن متنفرید کافی بود. حمله اسکوپ چند امتیاز از سهم رهبری لیسترین در بازار کم کرد و جایگاه محکمی بعد از لیسترین برای اسکوپ ایجاد نمود. پراکتر اند گمبل بر خلاف باور عمومی نسبت به دهان شویه ها عمل کرد و دهان شویه ای را روانه بازار نمود که طعم خوبی داشت.

این نمونه خوبی از بررسی دقیق مدل SWOT است که شرکت پراکتر اند گمبل نقاط قوت برند خود را بر روی فرصت موجود در بازار بنا نهاد.

جایگاه سازی برند یک مفهوم انقلابی در بازاریابی بود که در سال ۱۹۸۱ توسط ال ریس و جک تروت ارائه شد. انان جایگاه سازی را به صورت چارچوبی در نظر گرفتند که شرکت ها بر اساس ان برندشان را خلق می کنند و خود را در اذهان مشتریان متمایز می سازند. برای متمایز بودن به یک ایده ی جدید نیاز دارید و گاهی هم می توان یک ایده ی قدیمی را به یک بازار جدید ارائه داد.

جایگاه سازی برند عبارت است از ” طراحی محصولات، تصاویر و فعالیت های شرکت به نحوی که بتواند جایگاه ارزشمند و متمایزی را از رقبا در ذهن گروه های هدف ایجاد کند.”

همانگونه که از تعریف بر می اید، ابتدا نیاز به تعیین و طراحی تصویر مشخصی از شرکت ، فعالیت ها و محصولاتش داریم، سپس باید گروه های هدف را مشخص کنیم. پس از این مراحل باید بدانیم که به چه جایگاهی در ذهن مشتریان می خواهیم برسیم. انتخاب جایگاه مناسب و متمایز می تواند نقشه راهی برای ساخت و طراحی هویت بصری برند گردد. در واقع اقلام هویتی برند از قبیل لوگو و آرم، پترن برند، طراحی کاتالوگ و ژورنال های برند و … تحت تاثیر جایگاه انتخاب شده برای برند می باشند.

تعریف دیگری از جایگاه سازی برند می اوریم که جنبه ی کاربردی تری دارد:”تمام فعالیت های که باعث می شود یک برند برای محصول یا تصویر خود در ذهن مشتریان مورد نظرش جای ویژه ای باز کند و خود را از رقبا متمایز سازد.”

نقشه جایگاه سازی برند

نقشه ی بازار طیفی از جایگاه هاست که یک محصول می تواند در بازار در مقایسه با رقبا داشته باشد و این جایگاه ها بر اساس دو جنبه ای که برای مشتری اهمیت بیشتری با رقبا دارند تعیین می شوند. برای نمونه تعدادی از این جنبه های مهم عبارت اند از:

  • قیمت: قیمت بالا و قیمت پایین
  • کیفیت: کیفیت بالا و کیفیت پایین
  • کالای ضروری و کالای لوکس
  • محصول ساده و محصول پیچیده
  • مشتری جوان و پیر
  • بازار مدرن و سنتی
  • و…

جایگاه سازی برند

در برخی منابع به ان نقشه ی جایگاه سازی نیز می گویند و بر اساس قیمت و عامل مهم دیگری در بازار تقسیم بندی می شود.

نکته ی مهم: جایگاه سازی برند با تعیین نقشه ی جایگاه سازی ( با مشخص کردن بازار هدف ، رقبا و شاخص های مورد رقابت) و تعیین نقاط اشتراک و نقاط تمایز انجام می گردد. نقاط اشتراک، تداعی هایی هستند که برند در آن با سایر برندهای موجود در یک طبقه ی محصول مشترک است. نقاط تمایز، ویژگی هایی هستند که مصرف کننده آنان را با برند مرتبط می داند و معتقد است نمی تواند همان میزان از  آن فایده را در رقبای برند پیدا کند.

حتما بخوانید : با مفهوم برند و برندسازی آشنا شوید

 

مفهوم Purple cow یا همان گاو بنفش

گودین از استراتژیست های برند می گوید: در میان هزاران راس گاو، تنها یک گاو بنفش میتواند به چشم بیاید و دقت همه را به سوی خود جلب کند.

گودین معتقد است که روش های قدیمی بازاریابی و تبلیغات تلویزیونی دیگر جواب نمی دهند. فرمول قدیمی می گفت:” کالایی ارائه کن که همه می خواهند، برایش حسابی تبلیغ کن و بعد، پول پارو کن.”

به عقیده ی گودین این چرخه تا جایی ادامه پیدا می کند که مردم از تبلیغات بخصوص نوع تلویزیونی آن اشباع شوند و این جاست که دیگر فرمول قدیمی برندهای بزرگ (تبلیغ کن و بفروش) جواب نمی دهد.

جایگاه سازی برند

فرمول پیشنهادی گودین برای عصر حاضر چنین است:

“محصول متفاوت خلق کن، بازار مناسبی به آن توجه میکند. در واقع برای نخستین کسانی که به آن علاقع دارند، تبلیغات خاص کن.”

او معتقد است ایده های جدید همچون ویروس منتشر می شوند و آن ها را ایده های ویروسی می نامند. شما با این کار، ایده های ویروسی را آغاز می کنید و آن ها را توسعه می دهید. بدین ترتیب شما رهبر بازار تان خواهید بود.

گودین نیز مانند بسیاری از متفکران بازاریابی به موضوع روی آوردن به بازارهای کوچک و خاص در فرمول خود اشاره کرده است. در بازاریابی اصطلاحا به این بازارهای کوچک و خاص بازار نیش می گویند.

فرایند خلق گاو بنفش: فرایندی که در ان شرکت ها موفق به کشف نقاط تمایز و نواوری های خود می گردند. این محصول متمایز باید جزئی از نیازهای مردم باشد و این خود یک هنر است که متوجه شویم مردم امروز به چه چیزهایی نیاز دارند. البته گودین پیشنهادی در این باره دارد:

“نگاه کنید مردم درباره ی چه چیزهایی صحبت می کنند و چه ارزوهایی دارند. در خریدهایشان چه تمایلاتی وجود دارد و برای رفع چه خواسته هایی تلاش می کنند.”

حتما بخوانید : با اجزای اساسی تشکیل دهنده برند آشنا شوید

 

مفهوم بازارهای خاص (گوشه ی دنج بازار)

پیش از هرچیز به معناب کلمه نیش(niche) بپردازیم که خود روشن کننده ی بسیاری از مسائل است. این کلمه ریشه در زبان فرانسه دارد و وقتی از استادان زبان فرانسه درباره ی این کلمه پرس و جو کردیم این توضیح را به ما دادند:” فرورفتگی داخل دیوار، طاقچه ای که درون آن مجسمه قرار می دهند.” که همه ی اینها نشان از فضایی درون دیوار دارد که با بقیه ی دیوار متفاوت است.
در ادبیات بازاریابی، نیش به قسمتی از بازار گفته می شود که هنوز کسی بر آن تمرکز نکرده است بخش کوچکی از بازار که هنوز از محصولات رقبا خالی است. خلاصه معنای آن هرچه هست جای خوبی است که ارزش وقت گذاشتن برای کسب و کار جدید را دارد. فیلیپ کاتلر بازاریابی نیش را فرایند روی اوردن به قسمت کوچک و خاصی از بازار که هنوز توسط کسی نیازهایش براورده نشده است، تعریف می کند.

جایگاه سازی برند

این همان نکته ای است که در برند سازی به ان توجه می شود، یعنی ایجاد تمایز. بسیاری از مدیران دچار این سو ءتفاهم هستند و تصور می کنند که برای برند شدن به داشتن شرکتی بزرگ و بازاری عظیم نیازمند است. در حالی که برندهای کوچکی که بازارهای نیش را به دست دارند، کم نیستند. اصل اساسی همان ایجاد تمایز است. نمونه های موفق و جالب بسیارند.

برای نمونه مایع لباسشویی پروول وقتی دید برای نفوذ به بازار ترکیه مشکل دارد، خود را به عنوان مایع لباسشویی لباس های تیره معرفی کرد؛ مایعی که رنگ های سیاه و تیره را مانند روز اول حفظ می کند. این حرکت باعث شد به سرعت بخش مناسبی از بازار را به دست بگیرد و تمایز مناسبی را برای خود ایجاد نماید.
درواقع پیش از پروول، تولید کنندگان شوینده های لباس جایگاه های مشخصی چون اقتصادی بودن قیمت، قدرت سفید کنندگی و قدرت تمیزکنندگی، خوشبویی و دوستداری محیط زیست را اشغال کرده بودند. پس برای گام نخست باید به دنبال یک وجه تمایز یا به قول مارتی نیومایر به دنبال یک زاگ بگردیم که دیگران از ان استفاده نکرده باشند. اما راه های ایجاد تمایز چیست؟

حتما بخوانید : همه آنچه در انتخاب نام برند باید بدانید!!

سند جایگاه سازی برند

چیزی به نام ” سند جایگاه سازی برند وجود دارد که همانند یک چک لیست کار ما را ساده می کند. این سند تمام نیاز های یک برند را از اسم، شعار و شخصیت برند گرفته تا استراتژی برند در برمی گیرد. فایده ی این سند آشی است که با نوشتن انچه در ابتدای کار می خواهیم به ان برسیم، هم در طول مسیر امکان کنترل را به ما میدهد و هم در یک نگاه به این سند نکات بسیاری را درباره ی مسیری که امده ایم می توان فهمید و تحلیل کرد.

در واقع نقشه ای است که در هر نقطه از مسیر به ما نشان می دهد کجا هستیم، بر چه چیز باید تمرکز کنیم، کمبودهایمان در کجا هستند و به کجا باید بریم.

نمونه ای از یک سند جایگاه سازی برند

انچه باید برای جایگاه سازی انجام شود

توضیح

طراحی برند

جوهره‌ی برند، وعده ی برند، نام برند، هویت بصری برند

جایگاه سازی یا تمایز بنیادی

ویژگی هایی که باعث تمایز برند ما از دیگران می شود

شناخت رقبا

انان که جایگاه بالا در طبقه ی محصول ما دارند و سهم بازارمان را گرفته اند

یافتن منابع توسعه و پیشرفت

از کدام رقبا می توان سهم بازار گرفت؟ (حتی در طبقات دیگر محصول)

تعیین مشتریان هدف

به چه کسانی میخواهیم فروش داشته باشیم؟

تعیین فواید فیزیکی

کارایی محصول: ما در چه زمینه هایی قوی هستیم؟ رقبا در چه زمینه هایی ضعیف هستند؟

تعیین فواید احساسی

چه حسی را به مصرف کننده منتقل می کند و چه تجربه ای را برای او مهیا می سازد؟

تشریح دلایل خرید

ادعای خود را چگونه تقویت و پشتیبانی می کنید؟

ایجاد شخصیت برای برند

طراحی شخصیت انسانی برای برند

استراتژ ی قیمت گذلری

قیمت گذاری و تخفیف ها با توجه به جایگاه بر چه اساسی انجام می شود؟

اهداف مالی، بودجه ی مورد نیاز و سهم بازار امسال

پیش بینی ها ضمیمه می شود

اهداف تبلیغات

کدام یک؟امتحان محصول، اگاهی دادن، خرید مجدد و یاداوری

اهداف ترویج فروش

کدام یک؟ امتحان محصول، اگاهی دادن، خرید مجدد

کانال های توزیع

روش ها و کانال های مختلف را فهرست کنید

استراتژی بلند مدت

برنامه هایی برای سال بعد و دست کم دوسال بعد در موضوع جایگاه سازی

اژانس های برندسازی جدول ها و چک لیست های مختلفی برای جایگاه سازی دارند. در برخی از ان ها نکات بیشتری است و در برخی نکات کمتر. برخی از انها بر موضوع های معینی بیشتر تاکید می کنند. شما هم می توانید سیستمی برای جایگاه سازی برند خود طراحی کنید و بعد آن سیستم را به یک الگوریتم یا جدول تبدیل کنید.

بر گرفته از کتاب برندسازی در هفت گام نوشته فرزاد مقدم ( انتشارات سیته )

میدانید که تعریف نوین برند، حس درونی و درک باطنی مشتری نسبت به یک محصول، خدمت و یا شرکت است. پس این موضوع سرمایه ای حسی و ناملموس است. بنابراین از عناصر ملموسی برای نمایش و تقویت ویژگی ها و ارزش های برند استفاده می کنیم که با حواس پنج گانه انسان قابل درک است که به هویت حسی برند و یا هویت برند شناخته می شود. گاها این مفهوم جامع، به اشتباه  هویت بصری برند نامیده می شود.

هویت بصری برند چیست؟

ما انسانها %۷۵ ادراکات خود را از طریق بینایی می گیریم، شنوایی ۱۳% و کلا باقی حواس روی هم ۱۲% ادراکات ما را پوشش می دهند. این عناصر شامل تمامی جلوه های قابل لمس با حواس پنجگانه هستند؛ از قبیل نام برند، لوگو، شعار، بسته بندی، موسیقی برند، بوی برند، طعم برند و حتی حس لامسه برند  (میزان نرمی و یا سفتی مورد استفاده در بسته بندی محصولات) هر نوع نشانه ی منحصر به فردی که متعلق به برند است.

کار این عناصر تقویت آگاهی از برند و ایجاد احساسات مثبت در مشتریان است. پس طراحی هویت برند در واقع تبدیل یک ایده به ماهیت حسی آن از طریق عناصر هویت برند است. بنابر این هر آنچه از عناصر برند که با حس بینایی مخاطبان برند در ارتباط است و باعث افزایش آگاهی و تقویت ویژگی های برند می شود را می توان مفهوم هویت بصری برند تلقی نمود.

چند حسی بودن برند

چند حسی بودن هویت برند

دقت کنید تا پیش از این که مارتین لیندستروم در کتاب هایی که نوشته است به موضوع چند حسی بودن ارتباط ما با برندها اشاره کند، تنها به طراحی عناصر بصری برند تاکید می شد. اما لیند ستروم با نوشتن کتاب حس برند توضیح داد برندهایی که به حواس چندگانه متوسل می شوند، موفق تر از برند هایی خواهند بود که تنها بر یک یا دو حس (به ویژه حس بینایی) تمرکز می کنند و ساختار برندسازی آن ها سریعتر رشد و ارتقاء می یابد.

نمونه ی آن خط هوایی سنگاپور است که نه تنها از عناصر بصری تاثیر گذار استفاده کرده، بلکه از حس بویایی نیز به عنوان یکی از عناصر برند استفاده کرده است. سنگاپور ایرلاین عطری به نام استفان فلوریدیان واترز را به عنوان عطر خدمه ی پرواز خود، همچنین عطر کابین هواپیما و عطر موجود در حوله های گرم پذیرایی به کار برده است. این عطر یکی از عناصر هویت برند سنگاپور ایرلاین است که باعث اعتبار بخشیدن به هویت برند و یادآوری آن از طریق بویایی می شود.

هویت بصری اصولی چه ویژگی هایی دارد؟

  • ساده و قابل فهم باشد
  • مرتبط با وعده های برند باشد
  • متمایز و منحصر به فرد باشد
  • شبیه به رقبا نباشد
  • باعث افزایش اعتبار برند شود
  • مرتبط با حوزه فعالیت ساخته شود
  • در تمامی اقلام تبلیغاتی قابل استفاده باشد
  • جامع و کامل طراحی شده باشد
  • قبل از طراحی، تحلیل دقیق صورت گرفته باشد
  • ارتباط تنگاتنگی بین عناصر هویت بصری وجود داشته باشد
  • و…

مهمترین عناصر در طراحی هویت بصری

در این مقاله قصد داریم به مهم ترین و اثرگذارترین عناصر هویت بصری برند بپردازیم:

  • نام برند (brand name)

نام برند اغلب نقش اصلی را در میان عناصر هویت برند ایفا میکند و تداعیات ذهنی قدرتمندی را در زمینه هی فعالیت شرکت یا محصول به صورت مختصر و مفید ارائه می دهد. آنچه در پایان اکثر آگهی های تبلیغاتی به یاد می ماند، معمولا همان نام است. انتخاب اسم خوب می تواند هزینه های بازاریابی و تبلیغات را در ‌آینده به شدت کاهش دهد.

نام برند

اهمیت نام برند به قدری زیاد است که در دنیا سال هاست که شرکت های نام گذاری تاسیس شده اند. پس در هویت بصری برند هر چه این نام کوتاهتر باشد می تواند به یاد سپاری را ساده تر و زیبایی بصری افزایش یابد.

  • لوگو (logo)

تصاویر، قدرتی احساسی دارند که نوشته ها ندارند. چیزی که برند به آن احتیاج دارد تصویری است که مفهوم کلامی هویت برند را تداعی کند. لوگو همان طرح گرافیکی منحصر به فردی است در طراحی هویت بصری برای معرفی برند به مخاطبانش استفاده می شود و مخاطبان از طریق لوگو، برند را می شناسند. اما دانستن اصول ساخت لوگو به ما کمک می کند تا برندی معتبر و قدرتمند را به نمایش درآوریم.

به صورت کلی در سبک‌های طراحی لوگو دو سبک اصلی و مهم وجود دارد. یکی سبک مونوگرام و دیگری سبک پیکتوگرام که در ادامه به آن پرداخته ایم:

مونوگرام:

 استفاده از حروف اول نام تجاری برای ساخت لوگو را می گویند. البته رعایت قواعد طراحی مونوگرام بسیار مهم است. یکی از مهمترین آن ها استفاده از حرف اول برای ساخت نماد است. در واقع مفاهیم کلامی لوگو باید در شکل یک حرف لاتین یا فارسی گنجانده شود. m مک دونالدز از نمونه های معروف و موفق یک مونوگرام متمایز است.

مونوگرام برند مک دونالد

پیکتوگرام:

اگر نماد برند یک شکل قابل فهم برای مخاطب باشد را پیکتوگرام می گویند. البته پیکتوگرام حرفه ای باید در سریع ترین زمان ممکن قابل ادراک برای مخاطب باشد و همچنین چنان واضح باشد که همه مخاطبین یک برداشت معین از آن شکل داشته باشند. سیب گاز زده برند apple نمونه موفقی از این سبک از لوگوست. لوگو چه مونوگرام باشد و چه پیکتوگرام، باید در کسری از ثانیه به کلام تبدیل شود مثلا ستاره سه پر بنز، یا قوطی کمرباریک کوکاکولا

پیکتوگرام برند اپل

یکی از خدمات تخصصی آژانس خلاقیت ایده پردازان، خدمات طراحی لوگو بر مبنای اصول حرفه ای برندسازی در سبک های متنوع است.

  • لوگوتایپ (logotype)

نام برند اگر به صورت اختصاصی ایده پردازی و طراحی گردد و متفاوت از فونت های مرسوم ایجاد شود می توان مفهوم لوگوتایپ برند را به آن اتلاق نمود. همراه بودن لوگوتایپ با لوگو برند می تواند ارتباط تنگانگی را در طول زمان بین این دو عنصر مهم در طراحی هویت بصری ایجاد کند به گونه ای که با نمایش یکی از این دو عنصر به تنهایی، برند قابل شناسایی باشد. رعایت اصول طراحی لوگوتایپ می تواند برند را معتبرتر نمایش دهد. از بهترین و ساده ترین لوگوتایپ های دنیا می توان به گوگل اشاره نمود.

لوگوتایپ گوگل

 

  • رنگ برند (brand color)

رنگ عاملی است که در ایجاد احساس و به خاطرسپاری نقش بسزایی دارد.در تبلیغات از رنگ برای تحریک احساس و بیان شخصیت برند استفاده می کنند. رنگ باعث می شود تداعیات ذهنی مورد نظر به شکل بهتری در مصرف کننده برند ایجاد گردد.زیرا در هنگام دیدن یک محصول مغز ما ابتدا شکل و سپس رنگ را تشخیص می دهد و پس از آن بدنبال خواندن محتوا می رود. انتخاب رنگ مناسب در طراحی هویت بصری برند موضوعی مهم و تعیین کننده در رقابت است.

رنگ لوگو و برند

  • شعار برند(Tagline)

عبارت کوتاهی است که اطلاعاتی در رابطه با جوهره، شخصیت و ویژگی های برند به مخاطب داده و گاها باعث ترغیب به خرید و یا ارتقاء ارزش ویژه برند می شود. از ویژگی های شعار برند آن است که به علت کوتاهی آن قابل تکرار بوده و ماندگاری بالایی در حافظه خواهد داشت. رعایت روش های حرفه ای ساخت شعار برند می تواند بسیار کارامد و موثر باشد.

شعار برند

شعار تبلیغاتی(slogan):

ریشه کلمه اسلوگن از یک اصطلاح اسکاتلندی بر گرفته شده است. در زمان جنگ قبایل اسکاتلندی برای روحیه دادن به سربازان، جملاتی را با فریاد میزدن و تکرار می کردند (اسلوگن) که امروزه از آن به عنوان شعار تبلیغاتی نام برده می شود. البته تفاوت آن با شعار برند در آن است که برای هر کمپین تبلیغاتی می تواند اسلوگن تغییر کند ولی تگ لاین یا شعار برند ثابت و غیر قابل تغییر است.

 

  • امضای برند (Brand signature)

امضای برند ارتباطی ساختار یافته میان لوگو، آرم و شعار برند است. هدف ما در خلق امضای برند، استفاده از سینرژی حاصل از همنشینی لوگوتایپ، آرم و تگ لاین (شعار) برند است تا ماندگارترین اثربخشی ممکن را بر روی ذهن مخاطبان هدف داشته باشد.

امضای برند

  • پترن و بافت برند (pattern)

پترن برند در واقع عناصر و اشکال اصلی تشکیل دهنده نماد برند است که با نظم خاصی در کنارهم قرار گرفته و بافتی متمایز را پدید می آورد. یک پترن خوب باید ارزش ها و ویژگی های بصری موجود در لوگو را برای مخاطب یادآوری کند. پترن در کلیه عناصر هویت بصری برند از جمله ست اوراق اداری، بسته بندی محصول و … می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

پترن برند

  • کاراکتر برند(mascot)

بسیاری از برند ها از یک شخصیت کارتونی یا همان ماسکوت برای ایجاد تداعی و افزایش میزان آگاهی از برند استفاده می کنند. ماسکوت ها نوع خاصی از نماد هستند که نمایانگر یک انسان، حیوان، موجودات واقعی و یا افسانه ای هستند. برای نمونه ایرانی آن می توان از میمونک چیتوز نام برد.

 

ماسکوت

 

بر گرفته از کتاب برندسازی در هفت گام نوشته فرزاد مقدم ( انتشارات سیته )